معنی کلمات حرف "ی" - صفحه 7
- یکتم
- یک نواختی
- یک پول
- یک چشمی
- یک چندی
- یک کف
- یک کله
- یک گز
- یک پشت
- یک پوست
- یک چشمه
- یک مهه
- یک نانی
- یک نسق
- یک نفری
- یک نفسه
- یک مرده
- یک مزه
- یک منش
- یک منی
- یک نهم
- یک قد
- یک قدر
- یک قلمه
- یک لفظ
- یک لنگه
- یک لول
- یک شور
- یک شکم
- یک قبا
- یک طرفی
- یک دوم
- یک دیگران
- یک رقیب
- یک روال
- یک زبانی
- یک زده
- یک شاخ
- یک دندان
- یک دندانه
- یک دنده
- یک بندی
- یک تخت
- یک ته
- یک جان
- یک جایی
- یک حبه
- یک خدا
- یک خوی
- یک درمیان
- یک دمه
- یک اندام
- یک باد
- یک باری
- یک بدو
- یک بر دو
- یک بر یک
- یوکوهاما
- یوگسلاوها
- یوی
- یک بن
- یومی
- یون دوقطبی
- یونا
- یونان زمین
- یونانیت
- یونجالو
- یونس در شکم ماهی
- یونیو
- یوه
- یوکا
- یشفعون
- یحیی خان
- ینشر
- یؤاخذهم
- یؤتون
- یاسون
- یاقوت پر
- یوسفستان
- یوسه
- یوغی
- یولیه
- یوم التلاق
- یوم القیامه
- یوم الهدم
- یومئذ
- یومهم
- یومکم
- یوسف عادلشاه
- یوسف عامری
- یوسف مالکی
- یوسف معلوف
- یوسف نجار
- یوسف خان
- یوسف رضا
- یوسف و بنیامین
- یوسف وند
- یوسف گلی
- یهرلو
- یهره
- یواب
- یوب
- یوحنای حواری
- یوستی نیانوس
- یوسع
- یوسف بن محمد
- یوسف جرد
- یلتکین
- یلغوز
- یمانیه
- یمق
- ینگ حسین
- ینگی دنیا
- ینی چری
- یوس
- یل سوئی
- یلفان
- یزقل
- یزه
- یزید بن عبدالملک
- یزید بن ولید
- یساور
- یسرلو
- یعقوب شاه
- یفتلی
- یله قارشو
- یزدی بندی
- یزشن
- یفع
- یقطن بن عامر
- یخا
- یربعام
- یرمیا
- یحیی بن حسن
- یخ اسفنجی
- یخ رودخانه
- یخ ساز
- یخ شدن
- یردن
- یافتگاه
- یاقی
- یال اسبی
- یالانجی
- یامی
- یانسون
- یانینا
- یاوه سرا
- یاکوب ادوارد پولاک
- یاکین
- یاین
- یبایعون
- یترون
- یثربی کاشانی
- یحشروا
- یحیوی
- یحیی افندی
- یحیی بن الحسین
- یحیی بن هانی
- یارولی
- یاریم قیه
- یازدهم محرم
- یازر
- یازیجی
- یاسل
- یاسنت لویی رابینو
- یاطاقان
- یاغی باستی
- یالرود
- یالقوز
- یاتاق
- یاتان
- یاته
- یادزدودگی
- یادگارلو
- یازگلدی
- یؤثر
- یارغو
- یحیی کرابی
- یشجب
- یف
- یقینیات
- یلو
- یورد
- یوزیدر
- یخ بستن
- یزکیکم
- یولاخ
- یونس امره
- یزدانفاذار
- یوسف شاه
- یونگ
- یوکان
- یک تخته
- یک جور
- یک دیده
- یک رای
- یک صدم
- یک لختی
- یک نشست
- یک هفتم