یک قد

معنی کلمه یک قد در لغت نامه دهخدا

یک قد. [ ی َ / ی ِ ق َ ] ( ص مرکب ) هم قد. دارای یک اندازه و یک بالا. ( ناظم الاطباء ). || ( ق مرکب ) به اندازه قامتی. به بالای مردی یا زنی.
- یک قدِ آدم ؛ مقدار قد آدم. ( آنندراج ) :
زد به سنگ آهن که افروزد چراغ خویش را
یک قد آدم علم شد آتش و فرهاد سوخت.محمد اسحاق شوکت ( از آنندراج ).

معنی کلمه یک قد در فرهنگ فارسی

همقد دارای یک اندازه و یک بالا

جملاتی از کاربرد کلمه یک قد

بر دوش پیمبر چو نهادی قدم، آمد معراج تو بالاتر ازو یک قد و بالا
بسی بریدم و یک قد آرزو بنکرد لباس هیچ مرادی ز تنگ پهنایی
خواهرانی همه بر یک قد و یک اندازه که سعادت همه از دیدنشان گیرد فال
از زمین تا آسمان یک قد مژگان بیش نیست همچو شبنم روز و شب گر چشم تر باشد مرا
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز
درازی او بود یک قد میل شکم زرد و تن تیره مانند نیل
شود گر ز آتش صدایی بلند پرد یک قد شعله از جا سپند