یک منش. [ ی َ / ی ِ م َ ن ِ ] ( ص مرکب ) هم منش. متحدالطبع. ( یادداشت مؤلف ). یک سیره. یک نهاد. بر سیرت و طبعواحد. متحد. یک زبان. هم قول. متحدالقول : به هر نیک و بد هر دوان یک منش به راز اندرون هردوان بدکنش.بوشکور.
معنی کلمه یک منش در فرهنگ فارسی
هم منش متحد الطبع
جملاتی از کاربرد کلمه یک منش
ز سنگی که در یک منش خون بود چو کوهی بههم بر نهی چون بوَد؟!