یک مرده

معنی کلمه یک مرده در لغت نامه دهخدا

یک مرده. [ ی َ / ی ِ م َ دَ / دِ ] ( ص نسبی ) منسوب به یک مرد. || به اندازه یک مرد. ازآن ِ یک مرد :
زور ده مرده چه باشد زر یک مرده بیار.سعدی.

جملاتی از کاربرد کلمه یک مرده

بدو گفت چون اندر آیم به شهر ببخشمت یک مرده از گنج بهر
غم تو کی توان خوردن کز آنها نیستی آخر کشیدن باز نتوانی همی یک مرده نان از خوان
گر شدی یک مرده گر ده آشکار او بهر یک بخیهٔ بردی بکار
در ۱۹ مارس ۲۰۱۷، آماندا لویت به عنوان یک مرده در برنامه رادیو ۴لوح‌های جزیره متروک ظاهر شد.
تا که بر یک مرده کردندی نماز مردهٔ دیگر رسید از پی فراز
صد کشته زنده کردی و کس را خبر نشد یک مرده زنده کرد مسیح و قیامت است
از فیلم هایی که او در آن نقش ایفا کرده است، می‌توان به فیلم زامبی ۱۰۰: فهرست آرزوهای یک مرده و کامن ریدر ساخت: یکی باش (فیلم) اشاره کرد.
دی بر سر یک مرده دو صد گریان بود امروز یکی نیست که بر صد گرید
زر نداری نتوان رفت به زور از در یار زور ده مرده چه باشد زر یک مرده بیار
در لشگر عقل و خرد یک مرده صد صف بر درم تا آید از بهر جدل مرد از صف هیجا برون