یک نفسه

معنی کلمه یک نفسه در لغت نامه دهخدا

یک نفسه. [ ی َ /ی ِ ن َ ف َ س َ / س ِ ] ( ص نسبی ) به اندازه یک نفس. به قدر یک نفس. یک دمه. || به مدت یک دم زدن.
- یک نفسه لاله ؛ لاله که از عمر او دم زدنی گذشته باشد :
لاله گهر سوده و فیروزه گل
یک نفسه لاله و یک روزه گل.نظامی.و رجوع به یک نفس شود.

معنی کلمه یک نفسه در فرهنگ فارسی

باندازه یک نفس بقدر یک نفس

جملاتی از کاربرد کلمه یک نفسه

و اگر در مدت عمر که بدست نیاز دام ارادت نهاده است و دانه مال و جاه پاشیده سپید بازی از خاصگان و محبوبان حق ازان دام دانه‌ای بر دارد و آن دانه اگر همه یک لقمه بود که جزوی از وی گردد و بهر تعبد که او حق را کند آن جزو دران شریک باشد ثواب آن نصیبه بصاحب این لقمه میرسد. و آن صاحب دولتان را بعضی اوقات است که دران وقت قابل تصرفات جذبات الوهیت گردند دران حالت یک نفسه طاعت ایشان بمعامله اهل زمین و آسمان براید «جذبه من جذبات الحق توازی عمل آلثقلین». آنچ ازین حالت نصیبه آن صیاد آید اهل شرق و غرب محاسبه آن نتوانند کرد زیراک از عالم بی‌نهایتی الطاف حق مآید نظر هر کوته بین بر جمال کمال این حدیث نرسد. و صلی الله علی محمد و آله.
لاله گهر سوده و فیروزه گل یک نفسه لاله و یک روزه گل