یاسل

معنی کلمه یاسل در لغت نامه دهخدا

یاسل. [ س َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش نور شهرستان آمل در 7 هزارگزی باختری بلده و چهل و دو هزارگزی خاور شوسه چالوس ( حدود کندوان ) با 250 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ). || موضعی به تته رستاق نور مازندران. ( سفرنامه رابینو بخش انگلیسی ص 111 ).

جملاتی از کاربرد کلمه یاسل

نخستین نیای شناخته شده این خاندان حاج رجبعلی یاسلی از مالکان معروف یاسل (دهکده‌ای در شهرستان نور) است. پس از او فرزندش عبدالعلی و سپس حاج رجبعلی دوم نامبردار شده‌اند. پیوند این خانواده با امور دیوانی از حاج میرزا عبدالکریم، پسر حاج رجبعلی دوم آغاز می‌شود. حاج میرزا عبدالکریم در دستگاه فتح‌الله میرزا شعاع‌السلطنه خدمت می‌کرد و از ملازمان و منشی او بود. او سپس به دستگاه مظفرالدین میرزا ولیعهد که نوه دختری شعاع‌السلطنه بود وارد گشته و مأمور نوشتن حساب مطبخ ولیعهد شد. او چهار پسر و پنج دختر داشت. پسرانش عبارت بودند از: