جملاتی از کاربرد کلمه یاقوت پر
آن حقّه یاقوت پر از گوهر را ای دیده من دهن نگویم حاشا
نگه دار آب و رنگ خویش ای یاقوت پر قیمت که بی آبی و بی رنگی خلل در قیمت اندازد
سورث به چه ماند به یکی حقه یاقوت کان حقهٔ یاقوت پر از مشک تتارست
صد طعنه زند خاک تو بر حقّه ی یاقوت پر خون بسی اندر تو ز دُرج دهن استی
لعل لب دلجوی تو دُرجیست گهر پوش یا حقه یاقوت پر از لؤلؤ لالا
تا بدیدم شکرین یاقوت پر لؤلؤی او لؤلؤ از دو جزع من بر کهربا دارد گذر
وانکه جان در تن به یاد لعل اوست پیش آن یاقوت پر لؤلؤ بگو