یک طرفی. [ ی َ / ی ِ طَ رَ ] ( ص نسبی ) یک جهتی. یک سمتی. یک سویی. از یک جانب. || فیصله. حل و فصل. - یک طرفی شدن کار ؛ به نحوی پایان یافتن و یک رویه شدن. - یک طرفی کردن کار ؛ به نحوی پایان دادن به کاری. یک رویه کردن. ( یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه یک طرفی در فرهنگ فارسی
(صفت ) ۱- ازیک جانب . ۲- فیصله حل و فصل . یا یکطرفی کردن کاری را. کار را ختم کردن : ...یا دو سال صبر کند تا من کارم را با امیر ارسلان یکطرفی بکنم ... .
جملاتی از کاربرد کلمه یک طرفی
عملیات ورزشی شخص را کاملاً یک طرفی بار میآورد. آیا میتوان طبیعت نجیب و آرام را با شجاعت زیاد کنار هم جمع کرد؟ این دو ناسازگاری ظاهری دارند. موسیقی شاید بتواند این مشکل را حل کند.