یک درمیان

معنی کلمه یک درمیان در لغت نامه دهخدا

یک درمیان. [ ی َ / ی ِ دَ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) یکی نه یکی. که یکی باشد و یکی نباشد: درختهای کوچه یک درمیان خشکیده اند.

معنی کلمه یک درمیان در فرهنگ فارسی

یکی نه یکی : این ورقه ها را یک درمیان نمره بگذار.

جملاتی از کاربرد کلمه یک درمیان

این بازی با تعداد نفرات بیشتر از ۴ نفر هم قابل اجرا است به شرطی که تعداد نفرات زوج باشد. نصف به نصف با هم یار هستند و به صورت یک درمیان می‌نشینند.