یخ شدن

معنی کلمه یخ شدن در لغت نامه دهخدا

یخ شدن. [ ی َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) انجماد. منجمد شدن. یخ زده گشتن. به حالت یخ درآمدن. فسردن. مبدل شدن آب به یخ بر اثر سرما : من به هیچ حال صواب نمی دانم در چنین وقت که آب براندازند یخ شود لشکر کشیده آید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 575 ).

معنی کلمه یخ شدن در فرهنگ فارسی

انجماد منجمد شدن یخ زده گشتن

جملاتی از کاربرد کلمه یخ شدن

۲باران سرد: زمانی که دمای ابر یا قسمتی از آن پایین‌تر از صفر باشد، بلورهای یخ با جذب رطوبت اطراف خود سریعاً شروع به رشد می‌کنند تا اینکه وزن زیاد باعث فرود آن‌ها می‌شود. این بلورها هنگام فرود اگر از مکان‌های گرم بگذرند به باران تبدیل می‌شود و در صورت سرد بودن به‌شکل برف فرود می‌آیند. در مناطق قطب شمال و جنوب که مقدار کاربن دای اکساید و ذرات گرد و دود نیست ویا خیلی کم است ولی همیشه برف می‌بارد دلیل ان یخ شدن ذرات کوچک بخار در هوا پس از یکجا شدن چندین هزار ذرات وزن زیاد شده به‌شکل برف پائین شده به زمین می‌ریزد در بعضی مناطق که هوای پائین یعنی ۲–۳کیلومتر گرم است برف آب شده به باران تبدیل می‌شود