یونیو

معنی کلمه یونیو در لغت نامه دهخدا

یونیو. [ ] ( لاتینی ، اِ ) یونیه. یونیوس. ( یادداشت مؤلف ) : و هو شهر یونیو العجمی. ( ابن جبیر ). استهل هلاله لیلة الثلاثاء بموافقة الثانی عشر من یونیو.( رحله ابن جبیر ). و رجوع به یونیوس و حزیران شود.

معنی کلمه یونیو در فرهنگ فارسی

یونیه یونیوس

جملاتی از کاربرد کلمه یونیو

خانه‌ها ناگه باز می‌شدند، افراد بدون هیچ گونه مجوز رسمی از سوی افراد خصوصی به زندان افکنده می‌شدند و آنگونه که گفته می‌شد، یک فهرست ۲۰۰ نفری از افرادی که از انقلاب حمایت نمی‌کردند، به بیرون درز کرده بود که باید دستگیر، زندانی و به کارولینای شمالی فرستاده می‌شدند؛ فهرستی که گفته می‌شد کل خانواده ما در آن درج شده بود. برادران من تحت همین شرایط دستگیر دلهره‌آور، از فیلادلفیا به یونیو فرار نمودند و من نیز بعداً به آنها پیوستم. پس از مدت کوتاهی، برخلاف قضاوت من، آنها همه به ترنتون رفتند و از ارتش ژنرال هاو درخواست محافظت کردند. از آنجا آنها به نیویورک رفتند، جاییکه آنها غمگین و جدا از خانواده‌های خود هستند و قرار است برای مدتی همین‌طور بمانند.