یک کف

معنی کلمه یک کف در لغت نامه دهخدا

یک کف. [ ی َ / ی ِ ک َ ] ( ق مرکب ) به قدر یک کف. به اندازه یک کف. || ( ص مرکب ) هم کف. ( یادداشت مؤلف ). هم تراز.

معنی کلمه یک کف در فرهنگ فارسی

به قدر یک کف باندازه یک کف

جملاتی از کاربرد کلمه یک کف

نیست بی خار درین شوره زمین یک کف خاک مشو ای راهرو از چیدن دامان غافل
حیرت نگاه شوکت نومیدی خودم کاین هفت‌عرصه‌، یک کف بی‌دستگاه اوست
در گذشته، گاهی از رقص‌ها برای ساختن یک کف خاکی محکم در خانه یا یک سطح خاکی برای کارهای مزرعه استفاده می‌شد (رقص‌های "ایر نوو")، که مردم محله به آن دعوت می‌شدند. برای مدتی طولانی کلیسا رقص‌های این چنینی را ممنوع کرده بود. این جشنواره‌ها فرصتی برای جوانان بود تا یکدیگر را در سطح اجتماع با لباس‌های رنگارنگشان ببینند. این نوع رقص‌ها گاهی برای مدت طولانی ادامه می‌یابد و شامل مراحل پیچیده و سریع می‌شود که در نتیجه موجب خستگی افراد شرکت کننده می‌شود
این لوح‌ها در حفاری‌های خزانهٔ تخت جمشید کشف شده‌اند و تعداد آن‌ها به بیش از ۳۰ هزار لوح می‌رسد. اندازه هر یک از این الواح به اندازهٔ یک کف دست است و روی آن به ایلامی نوشته شده‌است. علت سالم ماندن آن‌ها را پخته شدن آن‌ها بر اثر به آتش کشیدن تخت جمشید توسط اسکندر می‌دانند.
باشد بودش سکته در گور نباید کرد زین آب خضر یک کف در حلق چکانیدش
کان را به عهد بخشش او جز به چشم خصم خاکش به سر که یک کف خاک اعتبار نیست
یا سبو، یا خم می، یا قدح باده کنند یک کف خاک درین میکده ضایع نشود
نی ز آن سان آنچه خود می دانند یک کف خاکی و قطره ای بارانند
هر زمان شویی کند در هر نفس شویی کشد یک کف او با نگار و دیگری با خنجر است
تجزیه و تحلیل عمقی نیاز به کنترل بیشتری بر پارامترهای عملیاتی دارد. به عنوان مثال، شرایط (جریان، پتانسیل، فشار) باید تنظیم شود به گونه ای که دهانه تولید شده توسط پاشش کف صاف باشد (یعنی به گونه ای که عمق آنالیز شده در ناحیه دهانه یکنواخت باشد). در اندازه‌گیری بالک، یک کف دهانه خشن یا گرد باعث تجزیه اثرات منفی نمی‌شود. در بهترین شرایط، وضوح عمق در محدوده نانومتر تنها حاصل شده‌است (در حقیقت، وضوح درون مولکول نشان داده شده‌است).
خود چیست و جود من به جز یک کف خاک یا رب یا رب بر این کف خاک ببخش
بلیس شود خیره، آدم چو رخ افروزد حیرتکده ها داری در یک کف طین اندر
پیش پایش بود چو یک کف دست گر دوصد دشت بی کران باشد