یوغی

معنی کلمه یوغی در لغت نامه دهخدا

یوغی. [ غی ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به یوغه که نام اجدادی است. ( از الانساب سمعانی ).

معنی کلمه یوغی در فرهنگ فارسی

منسوب است به یوغه که نام اجدادی است

جملاتی از کاربرد کلمه یوغی

نیکولو ماکیاولی، فیلسوف سیاسی ایتالیایی رنسانس، در کتابش گفتارهایی در باب ده کتاب نخست تیتوس لیویوس، عقیده دارد که کسانی که قیصر را ستوده‌اند فریب بخت نیک او را خورده‌اند، و در دوران دیکتاتوری او نویسندگان حق نداشتند عقاید خود در بارهٔ او را آزادانه ابراز کنند؛ باید ستایش نویسندگان دربارهٔ بروتوس را هم خواند، زیرا نویسندگان چون از بیم قدرت سزار نمی‌توانستند خودِ سزار را بنکوهند، دشمنانش را ستوده‌اند. او سبب سقوط جمهوری روم را فساد اخلاقیی می‌داند که گایوس ماریوس (شوهر عمهٔ سزار) و سپس سزار و پیروانش در روم رایج ساخته بودند، و قیصر توانست تودهٔ مردم را چنان اغفال کند که آنان بر یوغی که به‌دست خود بر گردن خویش نهادند آگاه نشدند.