معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 292
- حسب حالت
- حسب دار
- حسب واقعه
- تر فروش
- تر و فرز
- تراشیده شدن
- ترالی
- دره وزان
- دره پهن
- دره چنار
- دره پر
- دره چپی
- دره کل
- دره گاه
- تفصیل کردن
- عرب اباد
- عربده زدن
- عربشاه خان
- عرب لاله گون
- تام سوی
- تاماری تو
- تاماری سور مر
- تامین دلیل
- تان یو
- تانی ژن
- کاتب درج
- کاتب زاده
- کاتب سر
- خاکه سرب
- خاکی زهی
- خاکی پائین
- گل قزوین
- خاکی بیگ
- خایه گر
- خصاب
- خصفه
- فسونی
- جائز الخطا
- جاانداختن
- جابانی
- جاثوم
- جابیه
- نعیمه
- ام طویل
- خلیل ثقفی
- ثقف
- تعجب کردن
- بیعت کردن
- فرارفتن
- بیلمان
- بیمارسان
- کله زدن
- کله زن
- کله زنی
- کله ساختن
- ترس و لرز
- کله سن
- کله قند
- سخره گرفتن
- ارکش
- ارکو
- ارگانیزه
- ارگس
- ابسته
- هنری کردن
- انجی
- راه
- بمباران
- حارصه
- حاف
- حافظ الدین
- قلعه کاظم
- جبلیه
- حسین زنجانی
- زبان دراز شدن
- زبان سپر
- زبان لابه کردن
- بی قواره
- مم جلالی
- جامع العلوم
- جامع اموی
- اشپزباشی
- جامع صغیر
- جامع هرات
- عگله زویهد
- مملکت پناه
- عیادت کردن
- اسماعیل گوابر
- سپهبد دل
- اسناد دادن
- سپهر مسند
- سپهر جولان
- بهشت نشین
- اقربه
- جثه دار
- عطر سوزی
- عطر فروش
- عطسه کردن
- عطسه زدن
- عطس
- عطر پیما
- عطر پرور
- جد بجد
- ازاده سرو
- زره دشت
- زره باش
- ازاده دل
- زرنیخ قرمز
- خش و خاش
- خشت دامن
- زرنشان گر
- خشتک زر
- زرق پوش
- تقویت کردن
- مکر گر
- لب گزک
- قتی
- قجق
- قحافه
- شتابندگی
- شتابگر
- امرور
- امروزین روز
- امعا
- تال پا
- حاج اباد
- جوباره
- فرستون
- غافل کردن
- غان و غون
- فرسانی
- دل چرکین
- دلوخ
- نی دوله
- جدایی کردن
- جدجد
- جدل زدن
- عهده بندی
- شیدا شدن
- شیدان
- شیدور
- سرکتاب
- دعانویس
- تب بند
- خل و ول
- خل ماش
- خل خمر
- خل جوز
- خل بازی
- خل الکلام
- خفیف سالم
- خفقان کردن
- خفه گیر کردن
- توزنده جان
- انبوهی نمودن
- انبوه شدن
- کهن سالی
- کهن ساز
- کهن دز
- کهن بازار
- کهن اباد
- ابو بصره
- ابه ٔ موسی خان
- ابنه زده
- توقان
- توفل
- خفتیده
- خفتو
- رستم بن مرزبان
- رستم بن سرخاب
- رزیل
- رو گشاده
- روابی
- رواتی
- رواج گاه
- رواج یافتن
- رواج دادن
- روائح
- اسبذ
- سرکس
- اسپ دوانی
- غیرت بردن
- غوطه ور کردن
- غوطه ور شدن
- غوطه زدن
- غوطه خوار
- غوره افشردن
- فادر
- فادج
- مقوا ساز
- مقنع انداز
- مقلوب گر
- مقلد پیشه
- مقلب القلوب
- مقل حال
- مقصود میرزا
- ایکال
- اینالجق
- ایغار
- حریش