لب گزک

معنی کلمه لب گزک در لغت نامه دهخدا

لب گزک. [ ل َ گ َ زَ ] ( اِمص مرکب ) لب گزه.
- لب گزک رفتن ؛ گزیدن لب به دندان بعلامت پشیمانی یا اشاره به کسی برای امر بسکوت او.

معنی کلمه لب گزک در فرهنگ فارسی

( اسم ) گزیدن لب با دندان بنشان. پشیمانی یااشاره بکسی برای دعوت او بسکوت .

جملاتی از کاربرد کلمه لب گزک

تل گزک مربوط به سده‌های میانه و متاخر دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان بیضا، بخش بیضا، دهستان بانش، حاشیه شمال شرق روستای گزک واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۳۳۸۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
چو ساقی از پی ساغر گزک هم لب بلب بخشد من دیوانه میخواهم که ساغر دم به دم گیرد
ذوق طاعت باده، انگشت پشیمانی گزک ساقیم توفیق ایزد، جام شرع انور است
تو چون پیاله به دورافکنی ز گردش چشم گزک کند لب خود توبه از پشیمانی
قدح پیمای دور از چشم مخمور گزک فرمای عیش، از پستهٔ شور
کس ننمود جرعه ای کز جگرم گزک نخواست خسته دردسر شدم باده بی خمار کو؟
جای گزک لعل چو شکر مزید از دو رطب قند مکرر گرفت
می‌ام به ساغرِ دل نقلِ یاس می‌گردد چو زخم‌ قطرهٔ آبی که می‌خورم گزک است
گزک از دل خود کند مستِ او به دستی ندارد طمع دست او