بیلمان

معنی کلمه بیلمان در لغت نامه دهخدا

بیلمان. [ ب َل َ ] ( اِخ ) چنانکه از مضمون سخن لسترنج برمی آید شهری بوده است در چهارمنزلی دولاب و شش منزلی سفیدرود، مقر داعی رئیس علویان. ( سرزمینهای خلافت شرقی ص 187 ).
بیلمان. [ ب َ ل َ ] ( اِخ ) نام محلی است که شمشیرهای بیلمانیة بدان منسوب است و شاید از سرزمین یمن باشد و محمدبن عبدالرحمان بیلمانی محدث به این شهر منسوب است. بلاذری در فتوح البلدان مینویسد که بیلمان از بلاد سند و هند است و شمشیرهای بیلمانیة بدانجا منسوب است. ( از معجم البلدان ) ( از مراصدالاطلاع ). موضعی است در یمن یا در سند و منه السیوف البیلمانیة. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه بیلمان در فرهنگ فارسی

نام محلی است که شمشیر های بیلمانیه بدان منسوب است و شاید از سرزمین یمن باشد و محمد بن عبدالرحمان بیلمانی محدث باین شهر منسوب است .

جملاتی از کاربرد کلمه بیلمان

مریل بیلمان (استونیایی: Meril Beilmann؛ زادهٔ ۱۲ ژوئن ۱۹۹۵) ورزشکار دوگانه زن اهل استونی است.