معنی کلمه شیدا شدن در لغت نامه دهخدا
عجب از قیصرم آید که بدان ساده دلی است
کو ز مسعود براندیشدو شیدا نشود.منوچهری.وین چهره های خوب که در نورش
خورشید بینوا شود و شیدا.ناصرخسرو.شیدا شده ام چرا همی ننْهی
زنجیر دو زلف بر من شیدا.مسعودسعد. || سخت عاشق شدن. واله گشتن :
روح شیداشد ز عشق منظرش
از نظر گو حرز شیدایی فرست.خاقانی.قصه گو رفت و قصه ناپیدا
بیم آن بد که من شوم شیدا.نظامی.عقل از طره او نعره زنان مجنون گشت
روح از حلقه او رقص کنان شیدا شد.عطار.