جاانداختن

معنی کلمه جاانداختن در لغت نامه دهخدا

جا انداختن. [ اَت َ ] ( مص مرکب ) رختخواب گستردن. || استخوان از جای رفته را بجای خود بازآوردن. ( شکسته بندی ). || کسی یا چیزی را بموقعی دلخواه آوردن.

معنی کلمه جاانداختن در فرهنگ معین

(اَ تَ ) (مص م . ) ۱ - رختخواب انداختن . ۲ - استخوان جابه جا شده را در جای خود قرار دادن . ۳ - از قلم انداختن ، چیزی را فراموش کردن .

معنی کلمه جاانداختن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- رختخواب انداختن گستردن رختخواب ۳.- چیزی را کاملا در محل مخصوصش انداختن : (( شیشه را شیشه گر در پنجره جاانداخت . ) ) ۳- استخوان از جای در رفته را بجای خود باز آوردن. ۴- کسی یا چیزی را بموقعی دلخواه آوردن .

معنی کلمه جاانداختن در ویکی واژه

رختخواب انداختن.
استخوان جابه جا شده را در جای خود قرار دادن.
از قلم انداختن، چیزی را فراموش کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه جاانداختن

دنیس برین دانش‌آموختهٔ آکادمی سلطنتی موسیقی بود و شهرت خودش به‌واسطهٔ محبوب‌ساختن و جاانداختن هورن جهت تک‌نوازی در موسیقی کلاسیک در میان مردم در کشور انگلستان بود. وی با همکاری هربرت فون کارایان و ارکستر فیلارمونیک، آثاری از کنسرتوی هورن ولفگانگ آمادئوس موتسارت ضبط و منتشر کرد که که هنوز به اعتقاد بسیاری، معتبرترین و کامل‌ترین اجرای این اثر هنری موتسارت است.
۷ گفتار کتاب هفتم به بیماری‌هایی اختصاص یافته‌اند که مختص بخش خاصی از بدن نیستند: گفتار اول به تورم، التهاب و بیماری‌های پوستی؛ گفتار دوم به تومور، سرطان و خنازیر؛‌ گفتار سوم به خراشیدگی و سوختگی چرکی؛ گفتار چهارم به جذام؛ گفتار پنجم به زخم و خونریزی؛ گفتار ششم به داغ‌کردن برای درمان برخی بیماری‌ها؛ و گفتار هفتم به جاانداختن شکستگی و دررفتگی استخوان.