معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 291
- فجه
- جهاد کردن
- جهان افروز
- جهان جستجو
- جهان جویی
- تقویم گرفتن
- قراجه ساقی
- اکبر جلال الدین
- ازادماهی
- نقش کشیدن
- خسرو سوم
- خسرو زاده
- خسرو خوارزم
- خلقت کردن
- خلل انداز
- خلل دماغ
- خلل یافتن
- دلالت نمودن
- دلج
- دلجه
- هلک و هلک
- هم اخور
- بقامه
- دستا
- دستار بندان
- دستارچه ساز
- دستجرد سفلی
- خزان حنا
- همسایه داری
- همسر داشتن
- جماعت خانه
- سامال
- سامانلو
- خنس و فنس
- سامح
- علی خزاعی
- اب کبریتی
- اب کبود
- ساغر بر سر کشیدن
- جفا زده
- زنبورک و پاسگان
- اب گذار
- اب گردنده
- سلانه سلانه
- خلاصی یافتن
- خلاع
- خلاف رای
- خلاف صلاح
- روفوس
- خلاف صلح
- خلاف طبیعت
- خلاف قیاس
- رولان
- خلاص دادن
- روم شرقی
- خلاصی دادن
- خلاف امد
- خلاف بری
- خلاف محل
- خلاف یافتن
- کشتن ساختن
- کشته اب
- گنگ سخن چین
- گنگ چهل چشمه
- گنگ کردن
- گه پالای
- ابن باری
- جورواجور
- جوز بویا
- جوز مغز
- سخو
- سد خرو
- سد پا
- سدس فخری
- سدع
- سدوسی
- بریات
- بزبچه
- بزه گر
- بزچران
- ججو
- ججین
- سعد اکبر
- سعد و اسما
- سعدالدین کاشغری
- سعل
- سعن
- چوب بازی
- خیمه نشین
- خیمه ٔ ام معبد
- خیمه ٔ بی در
- ترتیب وار
- ترتیبات
- ترتین
- ترج
- ترجمانی
- دولت گرای
- دولت کندی
- دولتشاهی
- دولتیاری
- دولپه ای
- زانوس رستاق
- زاهد کلا
- زاویه سنج
- زاویه محاطی
- الیزابت پترونا
- ام الاثام
- روم غربی
- حب النوم
- لم لم
- حب الوطن
- حب مقام
- لمتری
- عق گرفتن
- جان افزای
- جان انجام
- جان بختار
- جان بخشیدن
- جان بیرون شدن
- جان جهان
- جان دیدن
- جان زنده کن
- بالقچی
- بالمباشره
- حب نبات
- سختی تپه
- سخته گفتن
- دستی دوز
- خور زدن
- خوران خوران
- سرداب چاه
- تربیت روانی
- خورد برد
- تربیت دادن
- تربت شیخ جام
- سکاکین
- خورده کاری
- عید گرفتن
- عیادی
- عوعو کردن
- عود زدن
- عوامر
- توبه فرما
- مرده سنگ
- مرده ساختن
- مردم زادگی
- مردم خواه
- بر امیخته
- بر امد جای
- بر افرود
- بر افتاب لرینی
- بر ارنده
- بر اراستن
- نم دادن
- لکه دار کردن
- سلیمان اول
- لکنهو
- لکش
- لکاته
- ادیه
- ادیر
- ادوز
- ادوای
- ادوار مرقص
- بد گواری
- اسپیتمان
- بغچه کش
- بغض کردن
- بغداد کهنه
- بغداد معمور
- موزه فروش
- تسکین بخش
- تسینگ
- تشبیه کردن
- تشت دار
- تشت سیمین
- قلعه سحر
- ام شغل
- بر فسان خوردن
- حب الحنظل
- حب التفاح
- حب البلسان
- حب البرکه
- حب البان
- فرازین
- فراش خلوت
- سلطان میدان
- سلطان یک سواره
- سلطنت خانه
- سلطنت طلبی
- سلطنت کردن
- جای دار
- جای بودن
- جای بستن
- جاکن
- اسپیه چن
- اسکی بابا
- اسکی قره حصار
- حسان عجم
- حسب الحال