زرنشان گر

معنی کلمه زرنشان گر در لغت نامه دهخدا

زرنشان گر.[ زَ ن ِ گ َ ] ( ص مرکب ) صانع زرنشان. ( از آنندراج ). آنکه شمشیر و جز آن را با زر منقش سازد :
به جانم مگو زرنشان گرچه کرد
مرا زرنشان کرد از رنگ زرد.طاهر وحید ( از آنندراج ).رجوع به زرنشان شود.

معنی کلمه زرنشان گر در فرهنگ فارسی

آنکه شمشیر و جز آن را با زر منقش سازد .

جملاتی از کاربرد کلمه زرنشان گر

همچنین در تذکرهٔ نصرآبادی این‌گونه از او یاد شده: «سراجای نقاش، محمدقاسم نام دارد. در فن نقاشی زرنشان به مرتبه‌ای است که رخسار زرافشان سیم وشان را در عرق شرم دارد و از اثر تردستی اش، از ابر تصویر گوهر می‌بارد. در کوی اهلیت خانه دارد و در گلشن آدمیت و نامرادی سیار است. در اصفهان پیوسته با موزونان محشور و از نمک صحبتش بزم عزیزان پرشور است. تتبع بسیار از متقدمین نمود. در امتیاز سخن طبع اش خالی از دقت نیست. فکر شعر هیچگاه نمی‌کند. این چند بیت را بدیهه گفته، جهت یادآوری داخل این صحیفه نمود، رباعی: