بیمارسان

معنی کلمه بیمارسان در لغت نامه دهخدا

بیمارسان. ( ص مرکب ) بیمارمانند، چه ، سان بمعنی مانند هم آمده است. ( برهان ) ( ازآنندراج ). بیمارمانند. ( ناظم الاطباء ). بیمارگونه.
بیمارسان. ( اِ مرکب ) بیمارستان که بعربی دارالشفاء خوانند. ( برهان ). بیمارستان بود و آن را مارسان و مارستان نیز گویند و بتازی دارالشفاء خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ). مخفف بیمارستان. ( رشیدی ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) :
بسا شارسان گشت بیمارسان
بسا گلستان نیز شد خارسان.فردوسی.بدو گفت گودرز، بیمارسان
ترا جای زیباتر از شارسان.فردوسی.به اهواز کرد آن سوم شارسان
بدو اندرون کاخ و بیمارسان.فردوسی.و رجوع به بیمارستان شود.

معنی کلمه بیمارسان در فرهنگ عمید

بیمارمانند، بیمارگون.
= بیمارستان

معنی کلمه بیمارسان در فرهنگ فارسی

بیمارمانند، بیمارگون
( اسم ) مریضخانه بیمارستان

جملاتی از کاربرد کلمه بیمارسان

قانعی راد همزمان با تحصیل در دانشگاه در مقطع کارشناسی به عنوان تکنیسین آزمایشگاه استخدام می‌شود، در دورهٔ کارشناسی ارشد به سمت مدیریت بیمارستان شهید اکبر آبادی و سپس بیمارستان شهید هاشمی نژاد می‌رسد. او تا دو سال پس از پایان دوره دکترا به علت مخالفت با انتقالش به وزارت علوم در سمت مدیریت بیمارسان باقی می‌ماند و نهایتاً در سال ۱۳۷۷ به مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور منتقل می‌شود. قانعی راد تا پایان عمر خود در این مرکز باقی می‌ماند. پس از فوت او نام خیابان سهیل در شیراز جنوبی، جایی که مرکز تحقیقات سیاست عملی کشور قرار دارد به خیابان دکتر قانعی راد تغییر پیدا می‌کند. در ابتدای این خیابان سردیس قانعی راد قرار دارد که با حضور شهردار تهران آقای پیروز حناچی از آن رونمایی شد.