( خصفة ) خصفة. [ خ ِ ف َ ] ( ع اِ ) پاره هایی که با آن کفش وصله کنند. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). خصفة. [ خ َ ف َ ] ( ع اِ ) درز موزه و کفش و جز آن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). خصفه. [ خ َ ص َ ف َ ] ( ع اِ ) زنبیل که از برگ خرما سازند برای نهادن خرما. || جامه نیک درشت. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). خصفه. [ خ َ ص َ ف َ ] ( اِخ ) نام ابن قیس غیلان است. ( از منتهی الارب ).
معنی کلمه خصفه در فرهنگ فارسی
نام ابن قیس غیلان است
جملاتی از کاربرد کلمه خصفه
95) زياد بن خصفه : از ياران مخلص اميرالمؤمنين و امام حسن عليه السلام است . على عليه السلام او را براى جنگ با خريت بن راشد كه به سوى مدائن رفته بود، فرستاد.و او با خريت و ديگر خوارج كه با او بودند درگير شد و آنها را از مدائن راند. تنقي حال مقال : 1/455.
اميرالمؤمنين عليه السلام ، زياد بن خصفه (95) را به همراه عده اى در تعقيب شمارى از خوارج گسيل داشته بود، و چون خبرى از محل استقرار خوارج به حضرت رسيد نامه اى به زياد نوشت و او را در انجام ماءموريتش راهنمايى فرمود. اين نامه توسط شخصى به نام عبدالله بنواءل (96) ارسال شد. او مى گويد: نامه را گرفتم و از نزد اميرالمؤمنين عليه السلام بيرون آمدم و من در آن روزها جوانى نوخاسته بودم . اندكى رفتم و بازگشتم وگفتم : يا اميرالمؤ منين وقتى نامه را به زياد بن خصفه رساندم همراه او به جنگ دشمنت بروم ؟ فرمود: اى پسر برادر، چنين كن ، به خدا سوگند، اميدوارم كه تو براى پيروزى حق و سركوب گروه ستمكار از ياوران من باشى . عرض كردم : يا اميرالمؤمنين ، به خداسوگند، من چنين خواهم بود و در زمره آنان ، آن گونه كه تو دوست مى دارى .
«شـیخ حسـن بـن شـیخ حسـین بـن شـیخ محمـد بن احمـد بـن ابراهیـم بـن احمـد بـن صالـح بـن احمد بـن عصفور بـن احمد بـن عبدالحسـین بـن عطیه بن شـیبه الدرازی بـن امیر هلال بـن امیرموسـی بن امیر حسـین بـن امیر مانـع بن امیـر عصفور بن امیر راشـد بـن عمیـره بن سـنان بـن غفیلـه بن شـبانه بـن عامر بـن عوف بـن عقیل بـن کعب بـن ربیعه بـن عامر بن صعصعـه بـن معاویه بـن بکربن هـوازن بن سـلیم بن منصـور بـن عکرمـه بـن خصفه بـن عیلان بـن مضر بـن نـزار بن معـد بن عدنـان؛ جد نبـی مکرم اسلام»
بعد از به قدرت رسيدن امام ، حضرت جمعى را به شام فرستاد تا با معاويه مذاكره كنند پس ار مذاكره تندى كه بين آنان و معاويه در گرفت و جمعيت متفرق شدند معاويه مامورى فرستاد نزد زياد بن خصفه (رئيس قبيله اى قدرتمند بود) و خصوصى با او وارد مذاكره شد و به او گفت : برادر، على (ع ) با ما قطع رحم كرده است رهبر ما را كشته وبه قاتلان عثمان پناه داده است من از تو تقاضاى كمك دارم و تعهد مى كنم بين خود و خداىخودم كه پس از پيروزى هر يك از دو ايالت (مصر، بصره ) را كه تو دوست داشته باشى به تو واگذار مى نمايم !!