غیرت بردن

معنی کلمه غیرت بردن در لغت نامه دهخدا

غیرت بردن. [ غ َ / غ ِ رَ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) رشک بردن. حسد ورزیدن :
گر باخبرستی ز پی روی تو هر شب
غیرت برمی بر فلک خیره نگر بر.سنائی.بر این آب ، غیرت برد آب حیوان
بر این حوض ، رشک آورد حوض کوثر.خاقانی.همراه من مباش که غیرت برند خلق
در دست مفلسی چو ببینند گوهری.سعدی ( طیبات ).آفتاب و سرو غیرت میبرند
کآفتاب سرو بالا میرود.سعدی ( طیبات ). || غیرت و تعصب داشتن. سرباز زدن از قبول اهانت بر عرض و شرف و آبرو :
اگر غیرت بری با درد باشی
وگر بی غیرتی نامرد باشی.نظامی.به دیگر نوع غیرت برد بر یار
که صاحب غیرتش افزود در کار.نظامی.گرچه غیرت بردن از عاشق نکوست
غیرت معشوق دایم بیش از اوست.عطار.از دوستی که دارم و غیرت که میبرم
خشم آیدم که چشم به اغیار میکنی.سعدی ( بدایع ).

معنی کلمه غیرت بردن در فرهنگ فارسی

رشک بردن حسد ورزیدن

جملاتی از کاربرد کلمه غیرت بردن

گرچه غیرت بردن از عاشق نکوست غیرت معشوق دایم بیش ازوست