رو گشاده

معنی کلمه رو گشاده در لغت نامه دهخدا

روگشاده. [ گ ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) گشاده رو. ( یادداشت مؤلف ). || کنایه از خوشرو. رجوع به گشاده رو شود.

معنی کلمه رو گشاده در فرهنگ فارسی

گشاده رو . یا کنایه از خوشرو

جملاتی از کاربرد کلمه رو گشاده

طمع را همت او روی داده است بلی دریا بسقا رو گشاده است
درین قحط شراب و منع باده بمستان کاسه داده رو گشاده
رو گشاده چون هدف در خاکدان دهر باش خنده رنگین به پیکان چون لب سوفار زن
حیرت بهم نمی خورد از نقش خوب وزشت آیینه رو گشاده بود هر کجا رود
آن ماه رو گشاده، رویش هم رنگ باده هم شوخ شیخ زاده، با عهد خود وفا کرد
رو گشاده خویش بر وی عرضه کن تا مگر بفریبد او را این سخن
از یمن عشق، دیدن رویم مبارک است چون آفتاب، با همه کس رو گشاده‌ام
بربسته میان و رو گشاده باری گذر از تو برندارم
زن پیاده نمی تواند رفت رو گشاده نمی تواند رفت
هدف وارم همیشه رو گشاده به پیش تیر تقدیر ایستاده