سخره گرفتن. [ س ُ رَ / رِگ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) به بیگاری گرفتن : دیو دنیای جفاپیشه ترا سخره گرفت چوبهایم چه دوی از پس این دیو بهیم.ناصرخسرو.او نداندکه ترا عشق چنین سخره گرفت خویش را رسوا زنهار مکن گو نکنم.مسعودسعد.چون لاشه تو سخره گرفتند بر تو چرخ منت بنزل یک تن تنها برافکند.خاقانی.چون اسب ترا سخره گرفتند یکی دان خشک آخور و تر سبزه چه در بند چرایی.خاقانی.گفت شنیدم که شتر را به سخره میگیرند. ( سعدی ). || بزور و جبر گرفتن. جبر کردن. ( ناظم الاطباء ). - سخره گیر ؛ بمعنی بیگار گیرنده : بر هر گناه سخره دیوم بخیرخیر یا رب مرا خلاص ده از دیو سخره گیر.سوزنی.
معنی کلمه سخره گرفتن در فرهنگ فارسی
به بیگاری گرفتن یا بزور و جبر گرفتن
جملاتی از کاربرد کلمه سخره گرفتن
متأسفانه مشتی ملیجکهای دربار قدیم و دلقکهای سیرک این روزها پایشان به صداو سیما باز شده و با به سخره گرفتن شخصیتهای گوناگون در تلاشاند که مخاطبان بیشتری را برای خود دست و پا کنند و ازاین طریق بین مردم بیشتر شناخته شوند برخی طنزها را باید لودگی نام گذاشت و معلوم نیست با کدام هدف مدیران صدا وسیما اجازه انتشار آنها را از تریبونی به این وسعت و سادگی میدهند. متأسفم برای کسانی که تصمیم گیرندهها وسازندگان این قبیل برنامهها هستند
دادگاه پاکستان حکم اعدام احمد عمر سعید شیخ قاتل دانیل پرل و سه نفر دیگر که حبس ابد گرفته بودند را لغو و آنها را تبرئه کرد. خانواده دانیل رأی دادگاه را به سخره گرفتن عدالت دانسته و گفتند که تقاضای تجدید نظر خواهند کرد.
این نمایشگاه با استیتمنتی، با روند به سخره گرفتن فلسفه دکارت آغاز گردید، و با نگاه اساطیری_تاریخی به شخصیت ها و المان های موجود در تابلوها، حقیقتی مبهم، و وهم آلود را در پس افکار تبعیض گرایانه دکارتی به ظهور کشیده است. کرنش به ادراکات حسی انسانی، و منطق گرایی بشر معاصر و گریز از خرافه پرستی، از دیگر زوایای به نمایش درآمده در آثار این نمایشگاه بوده است. در تمامی آثار، تنهایی و انزوای بشر کنونی، دور ماندگی از کاشانه، هجر و بی خانمانی انسان معاصر، تقابل های دوگانه، قرائت های چند گانه، پدیدارشناسی خیامی، و فریب های که فلسفه دنیای باستان بر انسان روا داشته را به نمایش درآورده است.