عربشاه خان

معنی کلمه عربشاه خان در لغت نامه دهخدا

عربشاه خان. [ ع َ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گرمادوز، بخش کلیبر شهرستان اهر. ناحیه ای است کوهستانی.هوای آن معتدل مایل به گرمی است. با 501 تن سکنه. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنها گلیم و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

معنی کلمه عربشاه خان در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در ۱۴ کیلومتری شوسه اهر کلیبر کوهستانی معتدل و مایل بگرمی ۵٠۱ تن سکنه آب از دو رشته چشمه محصول غلات گردو سیب شغل زراعت گله داری گلیم بافی و جاجیم بافی .
دهی است از دهستان گرما دوز بخش کلیبر شهرستان اهر ناحیه ایست کوهستانی

جملاتی از کاربرد کلمه عربشاه خان

در اواخر حکومت شاه عباس بزرگ، در خوارزم عرب محمدخان، خان خیوه از سلسله عربشاهی حکومت می‌کرد. سپاهیان عرب محمدخان، فرزندانش را ضد وی برانگیختند و او به ناچار از شاه عباس یاری خواست. سرانجام عرب‌محمدخان موفق به مهار کردن این جریان نشد و بخشی از سپاه، فرزند چهارده ساله‌اش ایلبارس را به خانی برداشتند و در حدود ۱۰۳۰ ه‍.ق عرب‌محمدخان را کشتند. دیگر فرزندان او پراکنده شدند و اسفندیار سلطان به اصفهان (دربار شاه عباس) گریخت و ابوالغازی بهادرخان و شریف‌محمد به دربار امام‌قلی‌خان (خان بخارا از سلسله جانیان) در بخارا پناه بردند. سرانجام با حمایت جدّی شاه عباس، اسفندیارخان در ۱۰۳۲ ه‍.ق بر خوارزم غلبه کرد و بر مسند خانی نشست. تا زمانی که شاه عباس زنده بود، اسفندیارخان به خراسان حمله نمی‌کرد، اما پس از مرگ شاه عباس، هم خود خان خیوه و هم برادرش به خراسان حمله کردند، اما پس از مواجهه با واکنش شاه صفی، کل گناه حملات را بر گردن ابوالغازی (برادر اسفندیار) انداختند و از حملات عذرخواهی کردند. سپس ابوالغازی را دستگیر کرده و در ابیورد تحویل بیگلربیگی خراسان دادند که در همدان پیش شاه صفی بردند و ده سال در قلعه طبرک اصفهان زندانی شد.

در انتخابات مجلس هفتم، قاسم غنی، وزیر بهداری و فرهنگ و مصحح همکار دیوان حافظ در آینده، که پس از تحصیل در بیروت و پاریس به ایران بازگشته و ساکن سبزوار شده و در بیمارستان حشمتیه مشغول طبابت بود، مغلوب نمایندگان وقت سبزوار در مجلس ششم شد. گرویدن پدربزرگ مادری غنی (ملاعلی کوشکباغی سبزواری، بعداً با نام خانوادگی خضرائی) به مذهب نوظهور بهائیت، او را از گود رقابت‌های انتخاباتی خارج کرد. جمعی از متشرعان و اوباش به خانهٔ میرزا حسین علوی سبزواری، مجتهد شهر، رفتند و فتوای قتل او را گرفتند. مجتهد مذکور که غنی رقیب پسرش (حسن علوی سبزواری، نمایندهٔ وقت سبزوار در مجلس ششم و نامزد انتخابات برای مجلس هفتم) در سیاست بود، همراه جماعت راهی خانهٔ غنی شد. در این هنگام، آقا میرزا حسین عربشاهی معروف به «آقای شاه»، از روحانیون و زاهدان شهر و نیز پسرعموی غنی، جلو آن‌ها را گرفت و بر میرزا حسین بانگ زد «سید، بنشین! دکتر قاسم خان زیر لباسش شال سبز می‌بندد». در نهایت بلوا خوابید و جمعیت متفرق شدند.