زبان دراز شدن

معنی کلمه زبان دراز شدن در لغت نامه دهخدا

زبان دراز شدن. [ زَ دِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) گستاخ شدن. خارج شدن از حد ادب :
شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد
خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو.حافظ.

معنی کلمه زبان دراز شدن در فرهنگ فارسی

گستاخ شدن خارج شدن از حد ادب

جملاتی از کاربرد کلمه زبان دراز شدن

هشام ، از ديپلمات ترين و با سياست ترين رجال (البته تواءم با شيطنت ) بنى اميه بوداو مردى بخيل و حسود و تندخو و قسى القلب و بى رحم و زبان دراز بود.(246)

امام على (ع ) فرمود: (اين زن همان زن زبان دراز و بدزبان و بى شرمى است كه هم شباهت به زنان دارد و هم شباهت به مردان ، كه هرگز خون (عادت زنانه ) نديده است ).

نزاریا به شکایت زبان دراز مکن ترا کسی به چه موجب چه کار می‌پرسد
در سوسن و سر و بین که معلوم کنی کازاده زبان دراز و کوته دستست
آن که چون بشنود که کسی در مسلمانی زبان دراز می کند و به وی و یا به مال وی قصد می کند و وی غایب است، نایب آن غایب باشد در جواب و آن ظلم از وی باز دارد که رسول (ص) می گوید، «هیچ مسلمانی نیست که نصرت کند مسلمانی را، جایی که سخن وی گویند به زشتی و حرمت وی فرو نهند که نه خدای تعالی وی را نصرت کند آنجا که حاجتمندتر بود و هیچ مسلمانی نیست که نصرت فرو گذارد و خصمی نکند که خدای تعالی وی را ضایع نگذارد جایی که دوست تر دارد.»
چون شمع زبان دراز لیکن همچون لگن از معانی الکن
چون شمع پیش مردم راز درون مکن فاش دیدی که سر بریدن مزد زبان درازی است
نه هر که زبان دراز دارد زخم از تن خویش باز دارد
-هارپاگون: زبان درازی می‌کنی؟ چنان بزنم توی گوشت که زبانت ببرد! (دستش را بلند می‌کند که به او سیلی بزند) گفتم گورت را گم کن.

گفت : در ركاب اميرالمؤ منين عليه السلام كشته شدند، معاويه زبان دراز كرد و گفت :على در حق تو انصاف نداد كه فرزندان ترا به كشتن داد و فرزندان خود را باقى گذاشت !

زین سان که زبان دراز کردست امشب می‌بینم سر به باد بر خواهد داد
گرداب گوش دارد و موجش زبان دراز تا گفتگوی دل به لب ناخدا گذار

معاويه به عمروعاص گفت : اى عمرو! مردم عراق على را مجبور به انتخاب ابوموس ىساختند، ولى من و اهل شام با ميل و رغبت تو را براى حكميت انتخاب كرديم ، متوجه باش كه با مردى زبان دراز و كوتاه فكر (يعنى ابوموسى ) سر و كارى دارى !

چون زبان بنفشه کوته یافت سوسن آنجا زبان درازی کرد
اینها دارکوب‌های بزرگی هستند که معمولاً روتنه سبز دارند. آنها در جنگل‌ها یا بیشه‌زارها یافت می‌شوند و تخم‌های سفید خود را در لانه سوراخ درخت، معمولاً روی بستری از خرده‌های چوب می‌گذارند. دارکوب‌های سبز عمدتاً حشرات را می‌خورند و چندین گونه آنها در گرفتن مورچه‌ها یا موریانه‌ها ویژه‌خواری دارند. برخی از گونه‌ها نیز میوه یا تخم‌ها را مصرف می‌کنند. حشرات با تکان دادن سریع زبان دراز به بیرون دستگیر می‌شوند و توسط بزاق چسبنده به نوک آن می‌چسبند. این سرده نسبت به سایر گروه‌های دارکوب، کمتر درخت‌پیما است و اعضای آن اغلب از روی زمین تغذیه می‌کنند و به مورچه‌ها یا موریانه‌ها یورش می‌برند.
کوته شود فسانه دور و دراز خصم در عرصه‌ای که تیغ تو گردد زبان دراز