هنری کردن. [ هَُ ن َ ک َ دَ ]( مص مرکب ) هنرمند ساختن. باهنر کردن. || شجاعت در کسی به وجود آوردن. دلیر کردن : بر سر من تاج دین نهاده شود دین هنری کرد و بردبار مرا.ناصرخسرو.
گلن فورد در دبیرستان، سانتا مونیکا، تحصیل کرد و پس از آن در گروهای کوچک تئاتر به بازیگری پرداخت. بعدها وی دراینباره چنین اظهار میکند؛ «پدرم که یک متصدی امور راهآهن بود، با فعالیت من در زمینه تئاتر مخالفتی نداشت، اما ضمن تأیید عمل من، معتقد بود، قبل از پرداختن به هنر، باید کارهای مفید دیگری مثل، پیاده و سوار کردن قطعات یک اتوموبیل، یا ساختن یک خانه با تمام جزئیات آن و… را یاد بگیرم و این باعث میشود، برای همیشه همه چیز داشته باشم».فورد به اندرز دیگران توجه میکرد، و در اثنای سال ۱۹۵۰ هنگامیکه یکی از محبوبترین چهرههای سینمای هالیوود بود، به پیشهٔ لولهکشی، سیمکشی و نصب تأسیسات ساختمان اشتغال داشت و همزمان به سقفسازی و نصب درهای شیشهای نیز میپرداخت.گلن فورد قبل از پیوستن به کمپانی کلمبیا پیکچرز (۱۹۳۹)، در بنگاههای فیلمسازی ساحل غربی فعالیت میکرد. وی نام هنری خود را از نام کانادایی پدرش اقتباس کرد. در ۱۹۳۹ با بازی در فیلم، بهشت در حصار سیمهای خاردار، اولین نقش فراگیر خود را ارائه داد.
او اثر هنری را به عنوان یک "مجسمه اجتماعی" که همه در آن مشارکت دارند در نظر می گرفت و معتقد بود که هدف هنر "تاثیر گذاشتن بر آدم ها و فعال کردن روابط حس های بینایی و شنوایی و تبدیل این حواس به یک اصل قابلیت برای کار"هست.
پالمر فکر میکرد که کست سرمایهٔ هنری آمریکایی است و هیچکس بهتر از او نمیتوانست برای نقاشی کردن این چنین نقاشی دیواری بزرگی برای نمایشگاهی که قراربود برای جلب توجه جهان به وضع زنان کارهای زیادی بکند، انتخاب شود.
اگرچه نوواقعگرایی بازگشت به «واقعیت» را در مقابل شاعرانگی هنر انتزاعی ترویج میداد، اما آنها همچنین میخواستند از، به گفته خودشان، تلههای هنر فیگوراتیو نیز پرهیز کنند؛ هنری که یا به چشم خرده بورژوا نگریسته میشد یا واقعگرایی سوسیالیستی استالینیستی. از اینرو نوواقعگرایان از اشیا بیرونی استفاده میکردند تا به واقعیت زمان خودشان اعتبار دهند. آنها مبدع روش دِکلاژ (برعکس کلاژ) بودند، بهخصوص از طریق پاره کردن پوسترها، روشی که فرانسوا دیفرن، ژاک ویلگلی، میمو روتلا و ریموند هینس در آن تبحر داشتند. گاهی این هنرمندان بهطور جمعی کار میکردند و قصدشان ارائه آثارشان بهصورت گمنام در پاریس بود.
رویکرد هنری ابتدایی برسون مبتنی بر جدا کردن زبان سینما از زبان تئاتر بود که اغلب متکی به نحوهٔ اجرای بازیگران است. بازیگران او با تکنیک 'بازیگر-مدل' میبایست هر صحنه را چند بار تکرار میکردند تا جایی که نتیجه کار هیچ شباهتی به 'اجرا' نداشته باشد. او خود در مصاحبهای گفته است که «سعی دارم از بیان به وسیله چهره و ژست و لحن صدا امتناع کنم و بازیگران را به سمت اعمال ناخودآگاه سوق دهم».
هنری ماتیس در این تابلو، از المانهایی نظیر فیگور زن و ترکیب بندی دکوراتیو استفاده کرده است. او به عنوان پدر جنبش فوویسم شناخته می شود. جنبشی که با استفاده از رنگهای زنده، ساده سازی شکلها و محو کردن جزئیات غیرضروری معرفی می شود
از حکاکی لیزری میتوان برای خلق آثار هنری زیبا نیز استفاده کرد. به طور کلی، این شامل حکاکی در سطوح مسطح، برای آشکار کردن سطوح پایین تر از سطح یا ایجاد شیارها و رشتههایی است که میتوانند با جوهر، لعاب یا مواد دیگر پر شوند. برخی از دستگاههای حکاکی لیزری دارای سریهای چرخشی هستند که می توانند در اطراف یک شی حکاکی کنند. هنرمندان میتوانند نقاشیهایشان را دیجیتالی کنند، تصاویر را روی رایانه اسکن یا ایجاد کنند و تصویر را بر روی قطعه مورد نظرشان حک کنند.