جای بستن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) ترتیب دادن مکان. ( ارمغان آصفی از بهار عجم ). جای دادن. جای معین کردن : به تخت جم نمی گنجید ذات قهرمان حق بعزت خانه عرش مجیدش جایگاه بستند.فغانی شیرازی ( از ارمغان آصفی ).
معنی کلمه جای بستن در فرهنگ فارسی
ترتیب دادن مکان
جملاتی از کاربرد کلمه جای بستن
به جای بستن احرام و گفتن تکبیر بلند کرد به روی دو دست طفل صغیر