خلقت کردن

معنی کلمه خلقت کردن در لغت نامه دهخدا

خلقت کردن. [ خ ِ ق َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آفریدن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خلقت کردن در فرهنگ فارسی

آفریدن

جملاتی از کاربرد کلمه خلقت کردن

در پایان مشخص می‌شود که جان همان مردی است که در سال ۱۹۷۵ جهت خنثی کردن بمب به نیویورک سفر می‌کند و صورتش می‌سوزد. عمل‌های جراحی که پس از آن بروی وی صورت می‌گیرد ظاهرش را به کلی تغییر می‌دهد چراکه صورت یک مرد دیگری را پیوند کرده‌اند و حال دیگر مشخص است که جین، جان، مأمور و بمب‌گذار شکست خورده همگی یک نفر هستند. این خلقت مأمور، توسط رابرتسون برنامه‌ریزی شده بود تا مأموری خلق شود تا هیچ وابستگی زمانی نداشته باشد. این مأمور مسئول خلقت و نابودی خود است، که حلقه زمانی را به سر حد اعلای خود می‌رساند.
کنراد هیرز معتقد است که سفر پیدایش به جای اتخاذ کردن از اسطورهٔ آفرینش بابلی یا سایر اساطیر، به شکلی جدلی آنها را خطاب قرار می‌دهد تا بنیان‌های خود را رد کنند. بر اساس این نظریه انوما الیش با جزئیات پیوندهای ماده الهی و بی‌جان را شرح داده، در حالی که هدف سفر پیدایش بیان برتریِ یهوه بر همهٔ خلقت است.
خلقت باغ جنان بهر تو شد ای بیخبر اندرین ویرانه چون جغد آشیان کردن چرا
در این زمان، دکس نوو (مندرک دارک مانیتور) از اوور وید به سمت مولتیورس می‌آید و قصد نابود کردن تمام خلقت دنیای دی سی و خوردن تمام داستان‌ها را دارد. با این‌حال سوپرمن و اولترامن به وسیله ربات تفکر، موفق به شکست دادن دارک مانیتور می‌شوند.