بر فسان خوردن. [ ب َ ف َ خوَرْ /خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) خوردن به سنگ فسان یعنی سنگی که با آن شمشیر و کارد و جز آن تیز کنند. مجازاً، تیزشدن تیغ و خنجر و امثال آن. ( آنندراج ) : نی تند گردد آن و نه این سوده میشود هرچند تیغ مهر خورد بر فسان برف.محمد سعید اشرف ( آنندراج ).
معنی کلمه بر فسان خوردن در فرهنگ فارسی
خوردن به سنگ فسان یعنی سنگی که با آن شمشیر و کارد و جز آن نیز کنند مجازا تیز شدن تیغ و خنجر و امثال آن .
جملاتی از کاربرد کلمه بر فسان خوردن
چون تیغ، در مصاف سخن تندتر شود چندان که می خورد نفسم بر فسان صبح
زدند سادهدلان تیغ بر فسان هوس که خون وعدهٔ قربانیان بحل گردید
وان گل خندان نگر غره بیکروزه عمر مرگ شبی خونش را، تیغ زده بر فسان
نیست در خاطر غبار از قطع دریا موج را تیغ خود را بر فسان گاهی ز ساحل میکشد
تو به در او شده زنهار خواه دشنه همی مالدت او بر فسان
کز لک خور بر فسان خاطرش گر بگذرد حک کند از صفحه ایام خال عنبری
دمادم خویشتن را بر فسان زن ز تیغ پاک گوهر تیز تر زی
آن خدارا جستن از ترک بدن این خودی را بر فسان حق زدن
چو عدلت نهد تیرها بر کمانها چو بأست زند تیغها بر فسانها
سختجانی نیست از دلبستگی با جان مرا تیغ او را بر فسان از سختجانی میکشم