ساغر بر سر کشیدن

معنی کلمه ساغر بر سر کشیدن در لغت نامه دهخدا

ساغر بر سر کشیدن. [ غ َ ب َ س َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) ساغر بر تارک شکستن.( آنندراج ). تا ته جام نوشیدن. با اشتیاق و ولع جام را سرکشیدن. لاجرعه سرکشیدن. ( استینگاس ) :
رشک می آید مرا برآنکه در گلشن سلیم
ساغری برسرکشد بیهوش گردد همچو گل.محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).

معنی کلمه ساغر بر سر کشیدن در فرهنگ فارسی

تاته جام نوشیدن

جملاتی از کاربرد کلمه ساغر بر سر کشیدن

صندل تر را به خاک تیره یکسان می کند آن که می ریزد ز غفلت درد ساغر بر زمین
به روی زانوی مشاطه بنشست چو ساغر بر لب و آئینه در دست
از بس که دید رو، ز لب می پرست ما ساغر برون نرفت چو نرگس ز دست ما
جان سر مستم برقص آید ز شادی ذره وار هر نفس کز مشرق ساغر بر آید آفتاب
نگاهت جوش صد میخانه از ساغر برون آرد تبسم شور چندین محشر از کوثر برون آرد
یکی صد شد ز تسبیح ریایی عقده کارم مرا از خط ساغر بر کمر زنار بایستی
با لب خاموش هر کس غوطه در خون می زند بوسه چون ساغر بر آن لبهای میگون می زند
گه چو ساغر بر رخ من تو بخندی قاه‌قاه گه چو مینا من بگریم از غم تو های‌های
خوش آنکه گیرد چون لاله ساغر بر روی سبزه با گلعذاران
بر لب نهاده ساغر بر دست خنجر تیز چشم تمام عشوه مژگان فتنه انگیز