معنی کلمه جان جهان در لغت نامه دهخدا
بس بناگوش چو سیماکه سیه شد چو شبه
آن ِتو نیز شود صبر کن ای جان جهان.فرخی.بگشای بشادی و فرّخی
ای جان جهان آستین خی
کامروز بشادی فرارسید
تاج شعرا خواجه فرّخی.فرخی. || روان عالم. روح جهان. آنکه قوام جهان بدو بسته است :
مظهر لطف ازل روشنی چشم امل
جامع علم وعمل جان جهان شاه شجاع.حافظ.خان بن خان و شهنشاه شهنشاه نژاد
آنکه می زیبد اگر جان جهانش خوانی.حافظ.