دلالت نمودن

معنی کلمه دلالت نمودن در لغت نامه دهخدا

دلالت نمودن. [ دَ ل َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب )دلالت کردن. راهنمائی کردن. هدایت کردن : اِسقاء؛ دلالت نمودن بر آب. ( از منتهی الارب ). || نشانه ٔچیزی بودن. دلالت داشتن. و رجوع به دلالت کردن شود.

معنی کلمه دلالت نمودن در فرهنگ فارسی

دلالت کردن . راهنمایی کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه دلالت نمودن

دلالت نمودن آيه شريفه مبنى بر آن است كه خلق متعلق به آن باشد بالذات . و اما اگر بالعرض مورد تعلق باشد، دلالتى ندارد، چنانچه محققين گويند. و بر فرض دلالت ،احـتـمـال آنـكـه مـوت عـدم اصلى باشد وجهى ندارد. زيرا كه وجودى بودن عدم اصلى جمع نقيضين است ، با آنكه موت را به معنى عدم اصلى دانستن خود فى حد ذاته صحيح ننمايد.