لمتری

معنی کلمه لمتری در لغت نامه دهخدا

لمتری. [ ل َ ت ُ ] ( حامص ) فربهی. تنومندی :
انبساطی کرد آن از خود بری
جرأتی بنمود او از لمتری.مولوی.

معنی کلمه لمتری در فرهنگ فارسی

۱- تنبلی کاهلی . ۲- پرگوشتی فربهی .

جملاتی از کاربرد کلمه لمتری

انبساطی کرد آن از خود بری جراتی بنمود او از لمتری
گفتم که اسب مرده چنین راه کی برد گفتا که راه ما نتوان شد به لمتری
کف موسی کو که تا گردد عصا آن اژدها گردن آن اژدها را گیرد او چون لمتری
گر صورتی آید به دل گویم برون رو ای مضل ترکیب او ویران کنم گر او نماید لمتری
چه شیر کآسمان و زمین زین ره مهیب از سر به وقت عرض نهادند لمتری