دلج

معنی کلمه دلج در لغت نامه دهخدا

دلج. [ دَ ] ( ع مص ) برداشتن بار را با احساس سنگینی وچنین کسی را دَلوج گویند. ( از ذیل اقرب الموارد ).
دلج. [ دَ ل َ ] ( ع اِ ) شب روی اول شب. اسم است ادلاج را. ( از منتهی الارب ).دلج اللیل ؛ حرکت تمام شب. ( از ذیل اقرب الموارد ).
دلج. [ دُل ْ ل َ ] ( ع ص ) ج ِ دالج. ( از اقرب الموارد ). رجوع به دالج شود.
دلج. [ ] ( اِخ ) قلعه ای است بر بیست فرسنگی بلخ به کوهی که هشت فرسنگ دور آن کوه است و همه سنگ سیاه است و بر آنجا راه نیست و بر فرازش آب و گیاه بسیار است و جائی عظیم محکم است. ( نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی چ اروپا مقاله سوم ص 156 ).

معنی کلمه دلج در فرهنگ فارسی

جمع دالج .

جملاتی از کاربرد کلمه دلج

او عمدتاً به علت توسعه یکی از مهم‌ترین تئوری‌های مرتبط با حرکات زمین و تغییرات آب و هوایی طولانی مدت مشهور شده‌است. وی در سال ۱۸۷۹ در دهکده ای بنام دلج [۱] که در حال حاضر بخشی از خاک کشور کرواسی است متولد شده‌است. وی به انستیتو فناوری وین رفته و در سال ۱۹۰۴ با درجه دکترا در علوم فنی دانش‌آموخته می‌شود. پس از یک اشتغال کوتاه مدت به عنوان مهندس ارشد در یک شرکت ساختمانی، او در سال ۱۹۰۹ به عنوان یک عضو هیأت علمی در رشته ریاضیات کاربردی در دانشگاه بلگراد پذیرفته می‌شود. او این جایگاه را تا پایان زندگی برای خودش نگاه می دارد.