خلاف صلح

معنی کلمه خلاف صلح در لغت نامه دهخدا

خلاف صلح. [ خ ِ / خ َ ف ِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مخالف آشتی و عهد و پیمان. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه خلاف صلح در فرهنگ فارسی

مخالف آشتی و عهد و پیمان

جملاتی از کاربرد کلمه خلاف صلح

وصلی پس از فراق و وفایی پس از خلاف صلحی پس از نزاع و رضایی پس از عتاب
خلاف صلح کنی و به عذرخواه عتاب بهانه دگر آری صفا چنین نکنند

در آيه بعد به همه مومنان هشدار مى دهد كه : (اگر بعد از (اين همه ) نشانه ها وبرنامه هاى روشن كه به سراغ شما آمده لغزش كنيد و تسليم وسوسه هاى شيطان شويد و گامى بر خلاف صلح و سلام برداريد بدانيد (از پنجه عدالت خداوند فرار نتوانيد كرد) چرا كه خداوند توانا و شكست ناپذير و حكيم است ) (فان زللتم من بعد ماجاءتكم البينات فاعلموا ان الله عزيز حكيم ).