معنی کلمه دستار بندان در لغت نامه دهخدا
خسرو دستاربندان آنکه دارد خسروی
بر خداوندان دستار از خداوندکلاه.سوزنی.چو قاضی به فکرت نویسدسجل
نگردد ز دستاربندان خجل.سعدی.قاضی و شیخ الاسلام با قومی از دستاربندان به خدمت چنگیزخان مبادرت نمودند. ( جهانگشای جوینی ).