جاکن
معنی کلمه جاکن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه جاکن
سراپا قطرهٔ خون نقشبند و در دلی جاکن غم اینجا ساغری دارد که باید داغِ صهبا شد
بر کشی تیغ درخشان روبروی خیل خصم و ز پی آهنگ میدان جاکنی بر پشت زین
گرفتم گلشنی ای بیخبر رنگ قبولت کو همه یک قطرهٔ خون باش اما در دلی جاکن
گر تو بهحصن حصین جاکنی از بیم مرگ مرگ کند همچو سیل رخنه به حصن حصین
تو ای امیر ملک دین، چو جاکنی به پشت زین لوای چرخ هفتمین، به دوش چاکران تو
یار شد شهرگرد و هر جایی جاکن ای دل به کنج تنهایی