بر امیخته

معنی کلمه بر امیخته در لغت نامه دهخدا

( برآمیخته ) برآمیخته. [ ب َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب / نف مرکب ) آمیخته. رجوع به آمیخته شود.

معنی کلمه بر امیخته در فرهنگ فارسی

( بر آمیخته ) آمیخته .

جملاتی از کاربرد کلمه بر امیخته

جان خواجو ز غبار قدمت خالی نیست زانک با خاک سر کوت بر آمیخته است
میان صحن چمن عکس برگ گل بر جوی چو آتشیست بر آمیخته به آب زلال
ماه نو دیدی و در روی مه نو شب عید لعل می با قدح سیم بر آمیخته‌اند
یک الف ترهٔ خشکیست به خوان‌کرمش هر تر و خشک‌ که در بحر و بر آمیخته‌اند
زلفین تو قیریست بر انگیخته از عاج رخسار تو شیریست بر آمیخته بامل
ای برآمیخته هر روز یکی رنگ دگر این چه رنگ است که امروز بر آمیخته‌ای
می عیدی نگر و جام صبوحی که مگر شفق آورده و با صبح بر آمیخته‌اند
لطیفی بر آمیخته با با کثافت یقینی برابر شده با گمانی
زاهدان را اگر از سبحه‌کرامت اینست که یکی رشته به صد عقده‌ بر آمیخته‌اند