بزه گر

معنی کلمه بزه گر در لغت نامه دهخدا

بزه گر. [ ب َ زَ / زِ گ َ ] ( ص مرکب ) اثیم. مجرم. بزه کار :
از بزه کردنش عجب ماندند
بزه گر زین جنایتش خواندند.نظامی.
بزه گر. [ ب َ زَ گ َ ] ( اِخ ) لقب یزدگرد پدر بهرام گور پادشاه ساسانی است. و رجوع به بزه کار و مجمل التواریخ ص 35 و مفاتیح العلوم خوارزمی شود.

معنی کلمه بزه گر در فرهنگ عمید

= بزه کار

معنی کلمه بزه گر در فرهنگ فارسی

لقب یزید گرد اول پادشاه ساسانی همین لقب است که عرب آنرا به [ اثیم ] ترجمه کرده .
( صفت ) عاصی گناهکار .
اثیم مجرم .

جملاتی از کاربرد کلمه بزه گر

رسم ملکان عجم چنان بوده‌است که روز نوروز و مهرگان پادشاه اجازهٔ دیدار عامهٔ مردم را می‌داده‌است و هیچ‌کس را مانعی از دیدار با شاه نبوده‌است. هر کس قصهٔ خویش نوشته و شکایت خود را آماده می‌کرد و شاه نامه‌ها و شکایات مردم را یک به یک، بررسی می‌کرد. اگر از شاه شکایتی می‌شد، موبد موبدان را قاضی قرار داده و شاه از تخت به زیر آمدی و پیش موبد به دو زانو می‌نشست و می‌گفت «بدون محابا بین من و این مرد داوری کن. هیچ گناهی نیست، نزدیک ایزد تعالی، بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بیدادگر باشد، لشکر همه بیدادگر شوند و خدای عز و عجل را فراموش کنند و کفران نعمت آرند.» پس موبد به داد مردم، رسیدگی کرده و داد به تمامی بستاند و اگر کسی بر ملک، دعوی باطل کرده بود، عقوبتی بزرگ به او می‌داد و می‌گفت «این سزای آن کس است که بر شاه و مملکت وی عیب جوید.» در نوروز هر که ضعیف تر بود، نزدیکتر به شاه بود و کسانی که قویتر بودند، باید دورتر از شاه جای می‌گرفتند. از زمان اردشیر تا زمان یزدگرد بزه گر (یکم)، این رسم بر جا بود. یزدگرد روش‌های پدران را بگردانید.
مورخان عرب و ایرانی که نوشته‌هایشان، مبتنی بر تواریخ عهد ساسانی، است و مأخوذ از عقاید روحانیون زرتشتی و اعیان و نجبا می‌باشد، او را به‌صفاتی از قبیل یزدگرد بزه گر (بزه کار) و فریبنده خوانده‌اند. سبب عمدهٔ ناخرسندی نجبا از یزدگرد، تسامحی بود که وی نسبت به مسیحی‌های ایران، نشان می‌داد. در زمان یزدگرد یکم رابطه میان ایران و روم شرقی به بخش نویی رسید و دو کشور در حل مسائل درونی یکدیگر را یاری می‌رساندند. یزدگرد قبول کرد که بین دولت و اتباع عیسوی او طریقه و روشی معین برقرار باشد و فرمان داد، کلیساهایی را که خراب کرده بودند، مجدداً بنا کنند و کسانی که به جرم عیسوی بودن به زندان افتاده بودند، آزادی دهند و به روحانیون عیسوی نیز اجازه داده شد که به همه جای ایران سفر کنند. مسالمتی که یزدگرد یکم در روابط خود با عیسویان اظهار می‌کرد، بی شک معلول مقاصد سیاسی بود زیرا که با استوار کردن بنیان صلح ایران و روم می‌توانست، در تحکیم اقتدار سلطنت خویش بکوشد اما به نظر می‌آید که غیر از ضرورت سیاسی، یزدگرد طبعاً مایل به مسامحه در امور دیانتی بوده‌است.