دوقوس

معنی کلمه دوقوس در لغت نامه دهخدا

دوقوس. [ دُ ] ( معرب ، اِ ) دوقو. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). دوقو و برخی گویند نوعی از آن است. برخی گفته اند تخم کرفس صحرایی است. ( از برهان ). زردک صحرایی. رجوع به دوقو شود.

معنی کلمه دوقوس در فرهنگ فارسی

( اسم ) زردک صحرایی .

جملاتی از کاربرد کلمه دوقوس

سد گاشمار (معشوره) یک سد بتونی دوقوسی در دست مطالعه و ساخت در شهرستان نورآباد(دلفان) استان لرستان است که بر رودخانه کشگان (از سرشاخه‌های رود کرخه) قرار دارد.
و در تـفـسـيـر قـمـى به سند خود از ابن سنان روايت آورده كه در ضمن آن گفته است : امامصـادق (عـليـه السـلام ) در مـعـنـاى (قـاب قـوسـيـن ) فـرمـود: چـون آن جـنـاب ، يـعـنىرسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم )، نـزديـك تـريـن خلائق بود به خدا، و آنقدرنـزديـك بـود كـه در شـب مـعـراج وقـتـى بـه آسـمـان بـالا مـى رفـتـنـدجـبـرئيـل مـرتب مى گفت : جلوتر برو اى محمد، برو كه در جايى قدم نهاده اى كه نه هيچملكى مقرب قدم نهاده و نه هيچ رسولى مرسل . و اگر روح و جان آن حضرت نمونه اى ازآن عـالم نـبود، هرگز نمى توانست به آنجا برسد، و در نزديكى به خدا به حدى رسيدكـه خـداى تـعـالى دربـاره اش فـرمود: (قاب قوسين ) او ادنى يعنى بلكه كمتر از دوقوس .