روشن کرده

معنی کلمه روشن کرده در لغت نامه دهخدا

روشن کرده. [ رَ / رُو ش َ ک َ دَ / دِ ]( ن مف مرکب ) صقیل. مصقول. صیقل زده. صیقل کرده. زدوده.( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ماده روشن کردن شود.

معنی کلمه روشن کرده در فرهنگ فارسی

صقل . صیقل زده

جملاتی از کاربرد کلمه روشن کرده

به نقل از همکارانش او ساعت ۳:۳۰ با همکارانش برای بازدید و شناسایی به منطقه‌ای که دست تکفیری‌ها بود رفته و در راه به کمین برمی‌خورند، آتشی که دشمن در آن جا روشن کرده به ماشین اصابت می‌کند و ماشین را منحرف کرده و به رگبار می‌بندند و راننده از ناحیه کمر و او از ناحیه چشم و سر آسیب جدی دیده و به بیمارستان فرستاده می‌شود که ساعت ۸ شب می‌میرد.
ماه دشت لاله‌ها را روشن کرده‌است (ماه: مجاز از نور ماه است)
در چمن ای شعله‌خو تا عزم رفتن کرده‌ای شمع روشن کرده‌اند از مقدمت فواره‌ها
در ژاپن، مدت‌ها از سبوس برنج برای اعمال آرایشی و بهداشتی استفاده می‌شد. چون سبوس برنج، رطوبت را در خود حفظ می‌کند و پوست را روشن کرده و از اثر صاف‌کنندگی پوست برخوردار است.[نیازمند منبع]
از فروغ داغ ما چشم سمندر خیره است ما چراغ خود ز روی گرم روشن کرده‌ایم
درود و تحیّاتِ افزون از قیاس، صرفِ درگاهِ رسالت‌مَآبی است که از راهِ عطوفت، اراضیِ صدورِ مخلصان را بِوادیِ همّت‌افزای «قُل لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى» بِنورِیقینِ محض، روشن کرده و گم‌گشتگانِ طریقِ دریای لایَتناهی را متوسّل به ناخدای «مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ فمَنْ دَخَلَهَا نَجی» نجات جسته، «وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» غرق نموده.
آفتاب مطلع اقبال قتلق سعد دین ای بنور رای روشن کرده اسرار ازل
همپوشانی قابل توجه جغرافیای سیاسی با جغرافیای فرهنگی و اجتماعی در برخی از این تحقیقات باعث ایجاد سایت‌های جدیدی برای مطالعهٔ سیاست (به عنوان مثال، بدن، عواطف) و برخی نوآوری‌های روش‌شناختی شده‌است. برای نمونه، امروزه علاوه بر بعد فرهنگی، بعد فمنیسم نیز تحت تأثیر تئوری‌های فمینیستی گسترش یافته‌است. برخی تلاش‌ها برای جغرافیای سیاسی فمینیستی صورت گرفته‌است، اما تعاملات با فمینیست‌ها ماهیت مردانه جغرافیای سیاسی سنتی را روشن کرده‌است و راه‌هایی را برای بهبود این وضع پیشنهاد می‌کند.
دیده اش از سرمه «مازاغ » روشن کرده اند منزلش در «لانبی بعدی » معین کرده اند
آتش یاقوت روشن کرده والا گوهری آب آنهم باعث تردستی صنعتگرست
جشن پیشوازی خدایگان جشنی ایستاست که در ۱۴ فوریه (برابر با ۲۵ بهمن) برگزار می‌شود. در شامگاه ۱۳ فوریه، پس از تشریفات کلیسایی، مراسم پیش جشن و دشتستان (دشتستان به ارمنی آنداستان، مراسم تبرک باغ و کشتزار و دشت را گویند) برگزار می‌شود، شمع توزیع می‌کنند و روحانی برگزارکننده مراسم شمع‌های روی میز صحن کلیسا را روشن می‌کند. پس از پایان تشریفات کلیسایی، دینداران شمع‌های خود را روشن کرده به خانه می‌برند. پس از مراسم کلیسا، بنا بر رسمی دیرین، در حیاط کلیسا آتش می‌افروزند. دربارهٔ روشن کردن آتش، هیچ قانون و اصلی در مسیحیت و کلیسا وجود ندارد.
مجموعه ۲۰ بازی از شرکت اینفوکام با عنوان «گنجینه‌های گمشده اینفوکام» در سال ۱۹۹۱ توسط اینفوکام تولید و به وسیله اکتیویژن منتشر شد که بازی «بالی هو» نیز یکی از عناوین داخل آن بود. این نسخه از بازی فاقد بعضی از اطلاعات لازم و مورد نیاز برای تکمیل بازی بود. در قسمتی از بازی، بازیباز باید یک رادیو را روشن کرده و فرکانس مربوطه را برای پیشرفت داستان بازی وارد نماید، اطلاعات مربوط به این فرکانس رادیویی در صفحه آخر دفترچه بازی این مجموعه، از قلم افتاده بود.
شعاع شمع روشن کرده مجلس سماع جمع جان را گشته مونس
شمع آداب وفا عمریست روشن کرده‌ام تا نفس دارم سرتسلیم و پای سوختن
کتاب درآمدی بر فلسفه تاریخ، در ۹ فصل اصلی خود؛ با هم‌سنجی بنیادها و ویژگی‌های هستی شناسانه، شناخت شناسانه و روش شناسانهٔ تاریخ، علوم اجتماعی و علوم تجربی تلاش کرده‌است جایگاه متمایز معرفت تاریخی را به درستی روشن کرده، به پرسش‌ها و تردیدهای مربوط به اعتبار چنین معرفتی پاسخ‌های مناسب بدهد.
الله الله بندگان را جمع دار ای که عالم را تو روشن کرده‌ای
به رغم ثبت این بنا در فهرست میراث ملی ایران، هیچ محافظتی از آن صورت نگرفته‌است. بر روی دیواره‌های بنا یادگاری و شعارهای انتخاباتی و بازرگانی نوشته شده‌است. همچنین برخی از افراد به داخل آن رفته و آتش روشن کرده‌اند که سبب سیاه شدن دیواره‌ها شده‌است.
به گونه‌ای که پس از فشار دکمه شلیک توسط خلبان، موشک از جنگنده جدا شده و پس از ۱۰ متر سقوط و فاصله‌گیری از جنگنده موتور خود را روشن کرده و به سمت هدف پیش می‌رود.
ای که چشم من به روی خویش روشن کرده‌ای اندر آخوش خوش کزان رو خانه گلشن کرده‌ای
در سیهکاری سواد گریه روشن کرده‌ایم صاف می‌آید برون از پردهٔ شبها شراب