روشن سواد. [ رَ / رُو ش َ س َ ] ( ص مرکب ) باوقوف و دانای در خواندن خط. ( ناظم الاطباء ). || صاحب آنندراج کلمه را بمعنی آنکه برخواندن و مطالعه نمودن خط و کتابت قدرت داشته باشد آورده و بیت ذیل را شاهد قرار داده است : صبحها روشن سواد نسخه آرام نیست سطرکردی در نظر از مشق رم آورده ایم.بیدل ( از آنندراج ).اما در این بیت روشن سواد معنی سواد و پیش نویس و خط قابل خواندن و تمیز مثل پاکنویس و بیاض دارد.
معنی کلمه روشن سواد در فرهنگ فارسی
با وقوف و دانای در خواندن خط
جملاتی از کاربرد کلمه روشن سواد
چون شرر روشن سواد فطرتیم اما چه سود نقطهای تا گل کند آتش به بستر میزنیم
روشن سواد صفحه گلزار چشم ماست ریحان شکسته ای است ز خط غبار تو
تا به روی کار خط مشکفام آورده ای یکقلم روشن سوادان را به دام آورده ای
تا شود روشن سواد کلبهٔ تاریک من میگذارد چشم روزن عینک از گلجامها
از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند روشن سواد سرمهٔ دیدش نمی کنند
گشاد چشمی نشد نصیبم به سیر نیرنگ این دبستان نگه به حیرت گداخت اما نکرد روشن سواد مژگان