دروغ بستن. [ دُ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) دروغ گفتن. دروغ بافتن. تهمت زدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). به کسی نسبت دروغ دادن و بهتان بر کسی بستن. ( ناظم الاطباء ). اعتباط. افتراء. ( زمخشری ). تهمت : دست من و زلف یار حاشا بر خویش دروغ بسته بودم.کمال خجندی ( از آنندراج ).به مرگ غیر باشد عالمی خوشحال و من غمگین که می ترسم دروغی بسته باشد از برای او.باقر کاشی ( از آنندراج ).- دروغ بربستن ؛ دروغ بستن. تهمت. نسبت دروغ دادن. اسقاط. اشراب.الحاد. تسقط. تهمة. شرب. عَبط. عَضة. ( از منتهی ا لارب ).
معنی کلمه دروغ بستن در فرهنگ فارسی
دروغ گفتن دروغ بافتن تهمت زدن به کسی نسبت دروغ دادن و بهتان بر کسی بستن
جملاتی از کاربرد کلمه دروغ بستن
O اين دو آيه هرگونه تحليل يا تحريمى را كه بر مبناى قانون الهى نباشد،محكوم نموده و آنرا دروغ بستن به خدا، براى رسيدن به متاع بى ارزش دنيوى مى شمرد.
و اگر بنا شود بر اينكه اين قسم حرف زدن دروغ شمرده شود و ارتكاب به آن از شفاعتجلوگيرى كند، بايد گفتن (هذا ربى و هذا ربى ) در هنگام ديدن ستاره ، ماه و خورشيدبيشتر مانع شفاعت شود، براى اينكه آن دروغها دروغ بستن به بت بزرگ و دروغ گفتنبه پادشاه و امثال آن بود، و اين دروغها دروغ بستن به خدا است ، و ستاره و ماه و خورشيدرا به عنوان خدايى معرفى كردن است .
صفت ديگر آنها اين است كه نه تنها براى دروغ بستن به مجلس شما حاضر مى شوندبلكه در عين حال جاسوسهاى ديگران كه نزد تو نيامده اند نيز مى باشند.
مساءله 13 - در مبطل بودن دروغ بستن بخدا ورسول (ص ) فرقى نيست بين اينكه خود او اين دروغ راجعل كرده باشد و يا ديگرى ، مثل اينكه در بعضى از كتب تاريخ يا اخبار آنرا ديده باشدو او آنرا بدون ذكر كتاب نقل كند و اما اگر بعنوان خبر صاحب كتاب و حكايت ازناقل نقل كند و بگويد فلانى چنين گفت و يا در فلان كتاب چنين آمده روزه اش فاسد نمىشود.
2- تقوى ، انسان را از دروغ بستن به خدا و ضايع كردن حقّ مردم بيمه مى كند. (يقولون ... الكذب ... بلى من اوفى و اتّقى )
6- دروغ بستن به خداوند با انواع بدعت ها، تحريف ها، تفسير به راءى ها و فرزندقراردادن براى او، كفر است . (بما كانوا يكفرون )
442 - ابى خديجه سالم بن مكرم شتربان از امام صادق عليه السلام روايت كردهاست كه : دروغ بستن بر خداوند و رسول و جانشينانرسول از گناهان كبيره است .
O آيه ، ادامه ى پاسخ كسانى است كه از پيامبر تقاضاى تغيير وتبديل قرآن را داشتند و اين تقاضا، نوعى افترا بر خداوند به حساب آمده است . مشابهاين آيه در موارد ديگرى هم هست ، از جمله : (وَمن اظلم ممّن افترى عَلى اللّه كَذِباً و قالَاُوحِىَ الىّ ولم يُوحَ اليه شيئٌ)(385) كه ادّعاى دروغين وحى را دروغ بستن به خداوندشمرده است .
يـعنى نفى دعوت پيامبر راستين در واقع نفى سخنان خدا است و آن را به دروغ نسبت دادن ،اصـولا تـكـذيـب پـيامبر تكذيب خدا است ، و دروغ بستن بر كسى كه جز از طرف خدا سخننمى گويد، دروغ بستن بر ذات پاك خدا محسوب مى شود.
در معناى حرف (على ) در جمله (على ملك سليمان ) دو احتمال است : يكى اين كه به معناى اصلى و اوّلى خودش باشد، چنان كه مختار بلاغى (1515)است و در اين صورت كلمه اهل در تقدير است ؛ زيرا عنوان تلاوت ، بر اشخاص و انسان هاست نه بر حكومت و مانند آن ؛ يعنى ما تتلوا الشياطين على اءهل مملكة سليمان ؛ آنچه را كه شياطين بر مردم مملكت سليمان تلاوت مى كردند. يا اين كه معناى تقوّل ، يعنى دروغ بستن در (تتلوا) تضمين شده است و (تقوّل با على متعدى مى شود: (ولو تقوّل علينا...)(1516) به معناى دوغ هايى كه بر شريعت و نبوّت سليمان بستند است (از باب اين كه مُلك كنايه از همان شريعت و مقام نبوت سليمان عليه السلام است ) يا به معناى دروغ هايى را كه در عهد و زمان سليمان بستند. ديگر اين كه به معناى فى باشد؛ زيرا تقديرِ اهل ، خلاف اصل است و مُلك در جمله على ملك سليمان شخص نيست تا بر او تلاوت شود و مختاراءبوالسعود(1517) همين است ؛ يعنى آنچه را شياطين در زمان پادشاهى سليمان تلاوت مى كردند.