روشن ضمیری

معنی کلمه روشن ضمیری در لغت نامه دهخدا

روشن ضمیری. [ رَ / رُو ش َ ض َ ] ( حامص مرکب ) صفت روشن ضمیر. روشندلی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به روشندلی و روشن ضمیر شود.

معنی کلمه روشن ضمیری در فرهنگ فارسی

روشن ضمیری دانایی آگاهی .

جملاتی از کاربرد کلمه روشن ضمیری

تیره و روشن ضمیری، تن سیاه و دل چو شیری بر سمن مشکین حریری، بر قمر نیلی سحابی
ز خورشید فزون روشن ضمیری بلند از قدر او نام امیری
بناچار گفت: ای خداوند تخت چو روشن ضمیری و آزاده بخت
ز رویش پرتو روشن ضمیری هویدا بود چون فیض سحرها
کجا باشد چو می روشن ضمیری که دارد به ز ساغر دستگیری؟
ره مردن طلب کن گر فقیری مدد جو اول از روشن ضمیری
قصاب: مرحوم ماشالا حاتمی - مرحوم عبدا… روشنی - مرحوم حاج قدرت روشنی - مرحوم خداکرم نظری - احمد نظری - حسین حاتمی - ابراهیم قربانی - حسین روشن ضمیری - مرحوم صفر رجبی_ سید ابوالقاسم رحیمی
ازین روشن ضمیری نام او نور بعنوان رسولی گشته مشهور