خوشه چیدن. [ ش َ / ش ِ دَ ] ( مص مرکب ) کندن خوشه از شاخسار. || جمع کردن خوشه حبوبات از زمین پس از درو و خرمن : از آنم سوخته خرمن که من عمری در این صحرا اگرچه خوشه می چینم ره خرمن نمیدانم.عطار.دگر روز در خوشه چیدن نشست که یک جو نماندش ز خرمن بدست.سعدی.
معنی کلمه خوشه چیدن در فرهنگ فارسی
کندن خوشه از شاخسار یا جمع کردن خوشه حبوبات از زمین پس از درو و خرمن .
جملاتی از کاربرد کلمه خوشه چیدن
توان در مزرع باغ جهان گل از ادب چیدن که صد خرمن نمایی حاصل ازین خوشهچینیها