خوشه چینی کردن
معنی کلمه خوشه چینی کردن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خوشه چینی کردن
هزار جلوهٔ دریغ از دلم که خرمن عشق به خوشه چینی آئینه کم نمی گردد
ز خوشه چینی این چهرههای گندم گون سفید را به نظر یک جو اعتبار نماند
عمل چون نیست آشفته به ناچار بدرویشی بسازد خوشه چینی
ز خوشه چینی کشت نیاز هست عدوت خمیده پشت و شکم خار و ژاژ خای چو داس
دگر روز در خوشه چینی نشست که یک جو ز خرمن نماندش به دست
غلام نکهت آن زلف گردم که سنبل هست پیشش خوشه چینی
هر پر کاهی بود در دیده اش بال هما صاحب خرمن کسی کز خوشه چینی می شود
از دیگری ست خرمن، ما را به هم چه جنگ است؟ این نکته را چه خوش گفت موری به خوشه چینی
مکن از دیدنت منعم چه باشد زیان خرمنی از خوشه چینی
ساقی نظری که دل خوش از دیدن تست جان شاد ز خوشه چینی خرمن تست