بنات النعش اصغر
معنی کلمه بنات النعش اصغر در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بنات النعش اصغر
غافل از آواره گردیهای اشک ما مباش روزگاری این بنات النعش، پروین بوده است
بنگرید اکنون بنات النعشوار از دست مرگ نیزها شان شاخ شاخ و تیرهاشان تار تار!
راست چون یک قبضه و یک خانه قوسی بود آن بنات النعش تابان بر سر کوه یمن
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هرگاه از عقرب ترسى نظر كن در شببستاره سها كه نزديك ستاره دويم بنات النعش است ، و سه مرتبه بگو اَللّهُمَّيارَبَّ اَسْلَمْ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَسَلِّمْنا مِنْ شَرِّ كُلِّ ذى شَرِّراوى گفت تا حال يكشب نخواندم ، عقرب در آن شب مرا گزيد.
که سلک دانش بگسسته چون بنات النعش هم او برشته کشد باز همچو عقد پرن
گه ز پروینش چون بنات النعش جمع دشمن همه پریشان باد
در آسمان ستاره قطب و بنات النعش (دب اكبر و دب اصغر) است كه به دور قطب مىچرخند. در كربلا هم بدن قطب امامت داشته است كه فرزندانش با ناله و فرياد بهدورش مى چرخند و ديگر نوبت به آنها نمى رسد. در كربلا هم فرشتگان با همان كيفيتبر گرد قبر امام حسين عليه السلام طواف مى كنند كه ما در بحث عنوان ملائكه آن رايادآور خواهيم شد. در آسمان راه شيرى است كه گفته مى شود اثر گوسفندى است كهقربانى حضرت اسماعيل عليه السلام شد. حسين عليه السلام نيز كهكشانى است كه اثرآن باقى مى ماند تا با آن اثر، در روز قيامت محشور مى گردد. و اين امر از ويژگى هاىآن بزرگوار است ، به منظور حكمتى خاص و آثارى كه براى نجات گناهكاران بر آنمترتب است .
بنات النعش کرد آهنگ بالا بکردار کمر شمشیر هرقل
و همين ناجورى مطلب باعث شده كه مراد از راست و چپ را راست و چپ كسى بگيرند كه مىخواهد وارد غار شود نه از طرف دست راست كسى كه مى خواهد از غار بيرون شود، وحال آنكه قبلا هم گفتيم معروف از راست و چپ هر چيزى راست و چپ خود آن چيز است نه كسىكه به طرف آن مى رود. بيضاوى در تفسير خود گفته : در غار درمقابل ستارگان بنات النعش قرار دارد، و نزديك ترين مشرق و مغربى كه محاذى آن استمشرق و مغرب راءس السرطان است و وقتى كه مدار آفتاب با مدار آن يكى باشد آفتاببه طور مائل و مقابل در طرف چپ غار مى تابد و شعاعش به طرف مغرب كشيده مى شود، ودر هنگام غروب از طرف محاذى صبح مى تابد و شعاع طرف عصرش به جاى تابش طرفصبح كشيده مى شود، و عفونت غار را از بين برده هواى آن راتعديل مى كند، و در عين حال بر بدن آنان نمى تابد و با تابش خود اذيتشان نمى كند ولباسهايشان را نمى پوساند. اين بود كلام بيضاوى . غير او نيز نظير اين حرف را زدهاند.
بيضاوى در تفسير خود گفته : در غار در مقابل ستارگان بنات النعش قرار دارد، ونزديك ترين مشرق و مغربى كه محاذى آن است مشرق و مغرب راءس السرطان است و وقتىكه مدار آفتاب با مدار آن يكى باشد آفتاب به طورمائل و مقابل در طرف چپ غار مى تابد و شعاعش به طرف مغرب كشيده مى شود، و در هنگامغروب از طرف محاذى صبح مى تابد و شعاع طرف عصرش به جاى تابش طرف صبحكشيده مى شود، و عفونت غار را از بين برده هواى آن راتعديل مى كند، و در عين حال بر بدن آنان نمى تابد و با تابش خود اذيتشان نمى كند ولباسهايشان را نمى پوساند. اين بود كلام بيضاوى . غير او نيز نظير اين حرف را زدهاند.
همیشه تا زپراکندگی بنات النعش بود چو روزی اهل هنر درین ایام
چهار ستارهای که تشکیل یک مستطیل میدهند را نَعش، و سه ستاره دیگر را بنات نام دادهاند. هر یک از ستارههای بنات النعش کُبریٰ و صُغریٰ را هم «اِبنُ نَعش» گفتهاند.
ستاره سُها (Alcor) یا ۸۰ خرس بزرگ (UMA 80) نزدیک ستاره مئزر، و یکی از هفت ستارهٔ بنات النعش در صورت فلکی خرس بزرگ (دب اکبر) است.
پراکنده شده در سوز رشکش بنات النعش از پروین اشکش
نظر واکرده ام در وحشت آباد پریشانی بنات النعش آید در نظر چون عقد پروینم
شد پراکنده چون بنات النعش کار کی منتظم چو نجم پرن