تاراج کرده

معنی کلمه تاراج کرده در لغت نامه دهخدا

تاراج کرده. [ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) غارت شده. چپاول شده :
خواسته تاراج کرده ، سودهایت بر زیان
لشکرت همواره یافه ، چون رمه رفته شبان.رودکی ( در مقام نفرین ).رجوع به تاراج شود.

معنی کلمه تاراج کرده در فرهنگ فارسی

غارت شده چپاول شده .

جملاتی از کاربرد کلمه تاراج کرده

ز کارگاه قضا در درخت پوشانند قبای سبز که تاراج کرده بود خزان
در حمله اسکندر مقدونی یکی از مقدونی‌ها در این آرامگاه را شکسته و اشیا آن را تاراج کرده و کالبد را گزند رسانده بود. اسکندر دستور داد آرامگاه کوروش را مرمت کنند. هکل و یاردلی با اشاره به مرمت آرامگاه و نقل قولی از پلوتارک مبنی بر مجازات عاملان تعارض به آرامگاه می‌نویسند که هدف اسکندر از این کار علاقه شخصی او به کوروش و حرکتی خیراندیشانه بود تا بتواند خود را جانشین مشروع کوروش بزرگ و هخامنشیان معرفی کند.
ای دو چشمت در ستیز و کین یکی دل یکی تاراج کرده دین یکی
سریری دید سر بی‌تاج کرده چراغی روغنش تاراج کرده
معلوم شد که اینان چندین هزار خان تاراج کرده اند بهر بوم و سرزمین
تیغ تو روز وغا آباد کرده گنج فتح وسعت تو روز سخا تاراج کرده گنج مال
مناسبت راوا با دربار (خصوصاً با ایفرا) آنقدر دوستانه بود که سایر روحانیون یهود نسبت به راوا مشکوک شده بودند. راوا متمول بود و او را مؤاخذه می‌کردند که این همه پول را از کجا آورده‌است. تا اینکه یک روز خانه راوا را از طرف دربار تاراج کرده و اموال او را می‌برند و این عمل غیرمنتظره روحانیون یهود را در بی تقصیر بودن راوا قانع می‌کند.
نگرش رابرت به کلیسا پس از اینکه عمویش دوباره به جایگاهش به سراسقفی روآن بازگشت به طرز محسوسی دگرگون شد. در تلاش برای عادی‌سازی روابط خود با کلیسا تمامی دارایی‌هایی را که خودش یا دست‌نشاندگانش مصادره کرده بودند بازگرداند و دارایی‌ها و اشیایی که در سال ۱۰۳۴ از صومعه فکامپ تاراج کرده بود بازپس فرستاد.
ناموس و پرهیز مرا تاراج کرده غمزه ات فریاد ای هشیار دل زین مست بی پرهیز تو